مهم ترین القاب حضرت فاطمه زهراء(سلام‏اللَّه‏علیها) که با توجه به احادیث مربوطه به شرح آنها می پردازیم عبارتند از:
انسیه، بتول، تقیه، حبیبه، حُرَّة، حوراء، حوریه، راکعه، رشیده، رضیه، ریحانه، زهره، ساجده، سیده ، شهیده، صابره، صادقه، صدوقه، طیبه، عارفه، عالیه، عزیز، علیمه،عدیله،فاضله،فریده،کریمه،کوثر، کوکب،مبشره، محموده، مطهره، معصومه، ملهمه، ممتحنه، منصوره، مهدیه، مؤمنه، ناعمه، نقیّه، والهه، وحیده .

انسیه
أَنِسَ- أَنَسَ- أَنَسَ- تَأَنَّسَ: صار إنساناً،
إِنْسِی و أَنْسی: البشر أو غیر الجن والملاک.
حضرت فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام) الگوى تمامى انسانها از زن و مرد بوده و هست، زیرا در انسانیت به تمام درجات کمال رسیده بودند، امّا چون نصیبى از بهشت داشت، او را حوراء انسیه مى‏گویند، یعنى انسانى فرشته صفت.
فاطمه‏ ، انسانى بهشتى
... قال رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«... ففاطمة حوراء «انسیة» فإذا إشتقت إلى الجنة شممت رائحة فاطمة (علیهاالسلام) ،
پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: هرگاه مشتاق بهشت مى‏شوم، فاطمه (علیهاالسلام) را مى‏بویم. فاطمه (علیهاالسلام) بوى بهشت مى‏دهد. او فرشته‏اى در پوست انسان است.» (1)
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام فرشته‏اى در قالب انسان
عن أسماء بنت عمیس قالت:
«قال رسول‏اللَّه(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و قد کنت شهدت فاطمة (علیهاالسلام) و قد ولدت بعض ولدها فلم أر لها دماً فقال (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : إن فاطمة خلقت حوریة فی صورة «إنسیة.»
اسماء بنت عمیس مى‏گوید: پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: من زایمان فاطمه(علیهاالسلام) را در تولد بعضی از فرزندانش دیده‏ام، او از زایمان، هیچ خونى ندید، زیرا فاطمه(علیهاالسلام) فرشته‏اى در صورت انسانهاست.» (2)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 5، ر 5 از علل‏الشرایع.
2- بحارالانوار ج 43، ص 7 ر 8 از کشف‏الغمه.
بتول
بَتَلَ- بَتْلاً: قطعه و أبانه عن غیره،
البَتُول: من إنقطع عن الزواج
در لغت، «اَلْبَتْل» بریدن شى‏ء را معنا مى‏دهد و «بتول» در لغت، دختر و دوشیزه‏اى را گویند که رغبت و حاجت خود را از مردان بریده باشد. کسى که به خاطر خدا از دنیا بریده است و کسى که از ازدواج خوددارى مى‏کند، همچنین به زنى که خون حیض نبیند، بتول گفته مى‏شود.
فاطمه زهراء علیهاالسلام هیچ‏گاه خون حیض نمى‏دید
عن علی(علیه السلام) :
«إنّ النبی(علیه السلام) سئل: ما البتول؟ فإنّا سمعناک یا رسول‏اللَّه! تقول: إنّ مریم بتول و فاطمة(علیهاالسلام) بتول. فقال(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : البتول التى لم تر حمرة قطّ، أی، لم تحض فإنّ الحیض مکروه فی بنات الأنبیاء،
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: از پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) سؤال شد: بتول یعنى چه؟ ما از شما شنیده‏ایم که مریم و فاطمه، بتول هستند. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: بتول، یعنى زنى که خون عادت ماهانه نبیند، و هیچ‏گاه حیض نشود، زیرا حیض در دختران پیامبران پسندیده نیست.» (1)
فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) هر شب باکره مى‏گشت
عن النّبی (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«سمیت فاطمة «بتولاً» لأنّها تبتلت و تقطعت عمّا هو معنا العورات فى کل شهر، و لأنّها ترجع کل لیلة بکراً. و سمیت مریم بتول لأنّها ولدت عیسى بکراً،
پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) بتول نامیده شد، زیرا از آنچه زنان بر آن عادت دارند (حیض شدن در هر ماه) بریده شده بود و ایشان هر شامگاه باکره مى‏شدند. حضرت مریم نیز بتول نامیده شد، زیرا عیسى (علیه السلام) را در حالى که باکره بود به دنیا آورد.» (2)
تذکرى لازم:
قانون حاکم بر نظم جهان، قانون علت و معلول است و در فرمایش امام صادق (علیه السلام) آمده است که خداوند هر عملى را از راه خودش و از طریق سبب مخصوص خودش انجام مى‏دهد، (3)
و همان گونه که در بخش پیشین ذکر شد یکى از سنتهاى خداوند متعال، سیر تولد یک فرزند است، یعنى قرار گرفتن نطفه‏ى مرد در رحم زن و سپرى شدن مدتى و رشد و نمو و سپس زایمان و تولد آن فرزند. اگر خداوند سنتى را این چنین به وجود آورد و مدتى از آن گذشت، ما بر آن سنت عادت مى‏نماییم و قبول نمودن این سنت در قالبى دیگر کمى دشوار خواهد بود. گرچه در قرآن نیز سنن الهى، غیر قابل تبدیل و تغییر معرفى مى‏شود، لکن در همین کتاب آسمانى، مسائلى را مى‏بینیم که از مجارى عادى خود صورت نگرفته است. مراد این نیست که این مسائل، بدون علت به وجود آمده‏اند، بلکه از راه علل عادى به وجود نیامده‏اند. مثلاً قرآن تولد حضرت عیسى را که بیان مى‏کند، ایشان را فرزند زنى مى‏داند که ازدواج نکرده است و فقط با اراده‏ى خداوند باردار گردیده است و بنابر روایات، پس از زایمان هنوز حضرت مریم (علیها السلام) باکره بوده‏اند، لذا او را بتول و عذراء مى‏نامند. و یا آن که همسر حضرت زکریا (علیه السلام) در حالى که عقیم است، باردار مى‏گردد و حضرت یحیى (علیه السلام) را به دنیا مى‏آورد. ساره، همسر حضرت ابراهیم(علیه السلام)، پیرزن یائسه‏اى است که از تمام عوامل طبیعى براى باردارى مأیوس است، لکن خداوند بر او و همسرش، حضرت ابراهیم (علیه السلام) تفضل کرده و حضرت اسحاق (علیه السلام) را به آنان عطا کرد.
این امور گرچه خارق‏العاده مى‏باشد، اما حکایت از بى‏نظمى جهان ندارد، بلکه برهانى روشن بر منظم بودن جهان هستى است. توجه به این نکته لازم است که تمام عوامل طبیعى و عادى در طول اراده‏ى حضرت حق، منشأ اثر مى‏شوند، یعنى آتش سوزنده است، چون اراده‏ى خداوند بر این امر تعلق گرفته است، و اگر اراده‏ى خداوند بر سوزندگى تعلق نگیرد آن آتش سلام و سرد مى‏گردد.
از این رو اگر در جایى عملى تحقق یافت و اراده‏ى خداوند نبود، بى‏نظمى وجود خواهد داشت، اما اگر اراده‏ى خداوند موجود بود، اما برخلاف راه طبیعى، عملى صورت گرفت، مانند: بیرون آمدن شتر از میان کوه و سنگ در داستان حضرت صالح(علیه السلام)، دیگر بى‏نظمى نخواهد بود که عین نظم و قدرت خداوند است.
پس از بیان آنچه گذشت، روشن مى‏شود که اگر خلقت زن به نحوى است که براى تولید مثل، باید خون حیض ببیند و این خونریزى رحم را آماده باردارى گرداند، این تنها راه تولید مثل نیست، بلکه این راه طبیعى و عادى باردارى و زایمان است و چون ذهن ما با این سنت الهى مأنوس شده است، خلاف آن را امرى عجیب و غریب از ذهن مى‏پنداریم. اگر فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) ، نه پیش از باردارى و نه حین باردارى و نه پس از باردارى خونى نمى‏بیند، نه تنها نقص نیست، بلکه نوعى کرامت است. حیض و نفاس نقصى براى زن محسوب نمى‏شود، بلکه جزئى از خلقت زن است و خداوند انگیزه‏اى براى ناقص آفریدن موجودى نداشته و هر موجود در جاى خود کامل آفریده شده است، (4)
لکن حیض و نفاس ذاتاً حالتى است که زنها آن را دوست نمى‏دارند و بنابر روایات، این حالت براى دختران انبیا ناپسند است، لذا هیچ یک از دختران پیامبران، خون حیض یا نفاس نمى‏دیدند و این تفضّلى است که خداوند به این زنان نموده است که آنان را از این حالت ناپسند به دور داشته است. خداوند هر فایده‏اى را که در این حالات، براى زن مقرر داشته از راهى دیگر به آنان عنایت مى‏کند. (5)
پس طهارت حضرت فاطمه‏ى زهرا(علیها السلام) و باکره بودن ایشان در تمامى عمر، نوعى تفضل الهى به شمار مى‏رود که خداوند به ایشان ارزانى داشته و در حقیقت نوعى کرامت است.
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 15، ر 13 از علل‏الشرایع و معانى‏الاخبار.
2- فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 158 از احقاق‏الحق ج 10، ص 25 نقلاً عن العلامة الکشفی الحنفى فى المناقب المرتضویة، ص 119.
3- عن ابى‏عبداللَّه (علیه السلام) انه قال: «ابَى اللَّه ان یجرى الاشیاء الاباسباب فجعل لکل شى‏ء سبباً، و جعل لکل سبب شرحاً، و جعل لکل شرح علماً، و جعل لکل علم باباً ناطقاً. عرفه من عرفه، و جهله من جهله، ذاک رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و نحن. الکافى، ج 1، ص 183، ر 7.
4- بنابراین اگر در بعض روایات از ناقص‏العقل بودن زن، سخن به میان آمده است باید به معناى صحیح خود حمل گردد، زیرا این سخن با مبانى مسلم کلامى و فلسفى ما در تضاد است.
5- شیعه معتقد است که هرکس در این دنیا به هر مقدار رنج و سختى در راه خداوند تحمل نماید خداوند بر خود لازم کرده است بیش از رنج و زحمتى که بنده تحمل مى‏کند به او پاداش عنایت فرماید والا بنابر مبانى کلامى شیعه، این خدا ظالم در حق بنده خواهد بود، لذا براى کسانى که زحمت حالت حیض و نفاس را تحمل مى‏کنند پاداشى وافر در انتظار است.
تقیه
زنى را که اهل پرهیزکارى و تقوا باشد «تقیه» گویند. آیا کسى از صدّیقه‏ى طاهره (علیهاالسلام) در میان زنان پرهیزکارتر مى‏شناسید؟
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام الگوى تقوا
زیارة فاطمة (علیهاالسلام) فى الروضة، تقف فی الموضع المذکور و تقول.
«السلام على البتولة الطاهرة والصدیقة المعصومة والبرة «التقیة» سلیلة المصطفى و حلیلة المرتضى و ام‏الأئمة النجباء. اللهم إنّها خرجت من دنیاها مظلومة مغشومة، قد ملئت داء و حسرة و کمداً و غصة تشکو إلیک و إلى أبیها ما فعل بها. اللهم إنتقم لها و خذلها بحقها...،
در زیارتنامه‏ى حضرت فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) مى‏خوانیم: درود بر تو اى زن پاکیزه از هر بدى و آلودگى! سلام بر تو اى زن بسیار راستگو، دور از هر گناه،نیکوکار، باتقوا، فرزند مصطفى (پیامبر اکرم)، همسر مرتضى (امیرالمؤمنین) و مادر پیشوایان گرامى و با کرامت. خداوندا! فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) در حالى که مورد ظلم و ستم دشمنان قرار گرفته بود از این دنیا رفت، لبریز از درد و حسرت و آه و غم و اندوه بود که شکایت این قوم را در پیشگاه تو و پدرش نمود. خداوندا! انتقام او را بگیر و حق مسلم ایشان را بازگردان.» (1)
«السلام علیک أیّتها «التقیة» النقیة، دورد بر تو اى زن پاکدامن و با تقوا!» (2)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 100، ص 197، ر 15 از مصباح‏الزائر.
2- بحارالانوار ج 100 ص 199 ر 20 از الاقبال ص 10


حبیبه
حبَّ- حُبّاً و حِبّاً: وَدَّه، حَبَّ- و حَبُبَ- إلیه: صار حبیباً له، أی، محبوباً،
الحبیب: المُحِبّ تقول أنا حبیبکم، أی مُحِبُّکم، المحبوب، تقول: «هذا حببیبی»، أی، محبوبی.
حبیبه، یعنى زنى محبوب و دوست داشتنى، زنى که او را دوست داشته باشند. «حبیبة حبیب‏اللَّه»، یعنى پیامبر خدإ(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) وسلم) که حبیب خداوند است، فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) را دوست مى‏دارد.
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام محبوبه‏ى رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم
عن أبی‏عبداللَّه (علیهاالسلام) قال:... قال أمیرالمؤمنین (علیهاالسلام) :
«... فلما کانت اللیلة الّتى أراد اللَّه أن یکرمها و یقبضها إلیه أقبلت تقول: و علیکم السلام و هی تقول لی: یا إبن عمّ قد أتانی جبرئیل مسلّماً و قال لی: السلام یقرأ علیک السلام یا «حبیبة» حبیب‏اللَّه! و ثمرة فؤاده، الیوم تلحقین بالرفیع الأعلى و جنة المأوى ثم إنصرف عنی...،
امام صادق (علیهاالسلام) فرمودند:... امیرالمؤمنین (علیهاالسلام) فرمودند: شبى که خداوند مى‏خواست جان زهراء (علیهاالسلام) را بگیرد، زهراء به طرف قبله رو نمودند و گفتند: درود بر شما باد. و به من گفت: اى پسر عمو، جبرئیل در حالى که درود مى‏فرستاد بر من وارد شد و گفت: «سلام»، بر تو درود مى‏فرستد، اى محبوب پیامبر! و اى ثمره‏ى قلب رسول! امروز به ملکوت اعلى خواهى شتافت و سپس از من دور شد....» (1)
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام دوستدار رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم
«... أنا زوج البتول سیّدة نساء العالمین فاطمة التقیة الزکیة البَرَّة المهدیة،«حبیبة» حبیب‏اللَّه و خیر بناته و سلالته و ریحانة رسول‏اللَّه...،
... من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمه‏اى که اهل پاکدامنى است، نیکوکار است، از طرف خداوند هدایت شده است، دوستِ، دوست خداست، بهترین دختر و فرزند پیامبر خداست، ریحانه‏ى پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) است....» (2)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 207، ر 36 از الدلائل للطبرى.
2- بحارالانوار، ج 35، ص 45، ر 1 همچنین، ج 33، ص 283، ر 547 از بشارة المصطفى.
حُرَّة
حَرَّ- حَراراً العبدُ: عُتق و صار حُرًّا،
الحُرّ: خلاف العبد والأسیر: الکریم،
الحُرَّة، خلاف الإمة، الکریمة
هر زن آزاده را حُرّه خوانند. زنى آزاده‏تر از حضرت فاطمه(علیهاالسلام) در دنیا یافت نمى‏شود. حضرت فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) زنى که آزادگى را معنا نمود و در راه حریت جان خویش را فدا نمود.
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام زنى آزاده
عن سلمان و عبداللَّه بن العباس قالا:
«توفى رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) ... فقاما، فجلسا بالباب و دخل علیّ (علیهاالسلام) على فاطمة (علیهاالسلام) . فقال لها: أیّتها «الحُرَّة» فلان و فلان بالباب، یریدان ان یسلّما علیک فماترین؟ قالت: البیت بیتک و الحُرَّة زوجتک، إفعل ما تشاء...،
سلمان مى‏گوید: وقتى پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فوت نمودند... آن دو نفر (عمر و ابوبکر) به در خانه‏ى امام على(علیهاالسلام) آمدند. امیرالمؤمنین(علیهاالسلام) پیش حضرت فاطمه(علیهاالسلام) آمدند و صدا زدند: اى آزاده! آن دو نفر پشت در خانه هستند، مى‏خواهند خدمتتان برسند و سلام عرض کنند. چه مى‏گویى؟حضرت فاطمه (علیهاالسلام) گفتند: خانه، خانه‏ى توست و من نیز زن تو هستم، هرچه خواهى انجام ده.» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 197، ر 29 از کتاب سلیم بن قیس الهلالى.
حوراء
حَوِرَ- حَوَراً- حورت العین: إشتدَّ بیاض بیاضها و سواد سوادها.
حوراء زنى است که چشمانى زیبا دارد که سفیدى (بدن) او را نهایت سفیدى، و سیاهى (چشمان) او نیز در نهایت سیاهى است که این یکى از صفات حورالعین (فرشتگان) است.
خلقت فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام) نصیبى از بهشت داشت، لذا ایشان صفات فرشتگان را داشتند. پس یکى از اسامى آن حضرت نیز «حوراء» است، یعنى زنى که همچون فرشتگان داراى چشمانى زیباست.
فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام بوى بهشت مى‏دهد
... قال رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«... ففاطمة «حوراء» إنسیة فإذا إشتقت إلى الجنة شممت رائحة فاطمة (علیهاالسلام) ،
پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: هرگاه مشتاق بهشت مى‏شوم، فاطمه (علیهاالسلام) را مى‏بویم. فاطمه (علیهاالسلام) بوى بهشت مى‏دهد. او فرشته‏اى در پوست انسان است.» (1)
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام فرشته‏اى که از هر آلودگى به دور است
قال رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«إنَّ إبنتی فاطمة «حوراء»، إذ لم تحض و لم تطمث،
پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: به درستى که دخترم، فاطمه، فرشته و «حوراء» است، زیرا او هیچ‏گاه خون حیض نمى‏بیند و هیچ آلودگى در او راه ندارد.» (2)
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام در قالب انسان
قال رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«إبنتی فاطمة «حوراء» آدمیّة،
پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: دخترم فاطمه، «فرشته‏اى» در قالب انسان است.» (3)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 5، ر 5 از علل‏الشرایع.
2- فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 158 از ذخائرالعقبى، ص 26.
3- فاطمه‏ى زهراء بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 182 از الصواعق، ص 96، اسعاف الراغبین ص 172 نقلاً عن السنائی.
حوریه
از نظر لغت، در لقب حورا گذشت.
از آنجایى که خلقت حضرت فاطمه (علیهاالسلام) با میوه‏هاى بهشتى در ارتباط بوده است، لذا صفات حوریه‏هاى بهشتى نیز در وجود آن حضرت فراوان یافت مى‏شوند بدین جهت او را «حوریه» گویند، یعنى فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) فرشته خصال بود.
حضرت فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) بوى بهشت مى‏دادند و همچون فرشتگان همواره باکره بودند و هیچ‏گاه خون حیض، یا نفاس نمى‏دیدند.
پیامبراکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم ، فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام را حوریه خطاب مى‏کند
عن سلمان الفارسى رضی‏اللَّه‏عنه قال:
«کنت واقفاً بین یدى رسول‏اللَّه(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) أسکب الماء على یدیه إذا دخلت فاطمة(علیهاالسلام) و هى تبکى، فوضع النبى(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) یده على رأسها و قال: ما یبکیک؟ لاأبکى اللَّه عینیک یا «حوریة»!. قالت: مررت على ملاء من نساء قریش و هن مخضبات فلما نظرن إلىّ وقعوا فیّ و فیّ إبن عمّی.
فقال لها: و ما سمعت منهن؟ قالت: قلن کان قد عزّ (1)
على محمد أن یزوّج إبنته من رجل فقیر قریش و أقلهم مالاً. فقال لها: واللَّه یا بنیة! ما زوّجتک ولکن اللَّه زوّجک من علی فکان بدوه منه...،
سلمان فارسى مى‏گوید: خدمت پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) بودم و آب روى دست مبارکشان مى‏ریختم که در این حین حضرت فاطمه(علیهاالسلام) وارد شدند در حالى که مى‏گریستند، حضرت فاطمه(علیهاالسلام) عرضه داشتند: بر گروهى از زنان قریش مى‏گذشتم هنگامى که آنها مرا دیدند به بد گفتن از من و على(علیه السلام) پرداختند. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) به حضرت فاطمه (علیهاالسلام) فرمودند: چه شنیدى؟
حضرت فاطمه (علیهاالسلام) عرضه داشتند: مى‏گفتند: چقدر براى محمّد بد شد که دخترش را به مرد فقیرى از قریش داد. پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند:
زهراء جان! به خدا قسم من تو را شوهر ندادم، خداوند تو را به عقدعلى(علیه السلام) درآورد.» (2) ... فقال (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«إنّ فاطمة خلقت «حوریة» فی صورة إنسیة،
پیامبراکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) مى‏فرمودند: زهراء (علیهاالسلام) خلقتى از فرشتگان دارد که در پوستى از انسانها قرار گرفته است.» (2)
پی نوشت ها :
1- عزّ: ارجمند شد، ناگوار است براى...، قوى شد، ضعیف شد. 2- بحارالانوار، ج 43، ص 149، ر 6 همان مأخذ، ص 7 از فضایل شهر رمضان.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 7 و 8 از کشف‏الغمه.
 


راکعه
 
رَکَعَ- رَکْعاً و رُکُوعاً: إنحنى و طأطأ رأسه، و منه الرکوع فی الصلوة.
زنى را که اهل رکوع بر درگاه احدیت باشد، راکعه گویند.
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام ، در شب جمعه تا صبح در رکوع بود
 
عن الحسن بن على بن أبی‏طالب(علیه السلام) قال:
«رأیت أمی فاطمة (علیهاالسلام) قامت فی محرابها لیلة جُمْعَتها فلم تزل «راکعة» ساجدة حتى إتّضح عمود الصبح و سمعتها تدعو للمؤمنین والمؤمنات و تسمّیهم و تکثر الدعاء لهم و لا تدعو لنفسها بشى‏ء. فقلت لها: یا اُمّاه لِمَ لاتدعین لنفسک کما تدعین لغیرک؟ فقالت: یا بُنىَّ! الجارّ ثم الدّار،
امام حسن(علیه السلام) مى‏فرمایند: مادرم را در یک شب جمعه دیدم که به نماز ایستاده، و پى‏درپى در رکوع و سجود بود، تا صبح شد. شنیدم زنان و مردان با ایمان را، با نام مى‏خواند و از خداوند براى آنها دعاى خیر مى‏نمود و براى خودش هیچ چیز از خداوند نمى‏خواست. از او سؤال کردم: چرا براى خودتان چیزى نمى‏طلبید؟ فرمودند: پسرم! اوّل باید همسایه‏ها را دعا نمود و بعد خویشتن را.» (1)
پی نوشت ها :
 
1- بحارالانوار، ج 43، ص 81، ر 3 از علل‏الشرایع.
 
رشیده
 
رَشَدَ- رُشْداً و رَشاداً، رَشِدَ- رَشَداً: إهتدى و إستقام،
الرشید: ذوالرشد، الهادى، المهتدى،s
الرشد: الإستقامة على طریق الحقّ.
رشیدة: زنى را گویند که هدایت الهى شامل حال او شده است و در مسیر حق و حقیقت ثابت‏قدم مى‏باشد و در این راه هدایتگر دیگران مى‏شود.
در فقه و حقوق به زنى که از نظر فکرى به مرحله‏اى رسیده باشد که بتواند امور خود را به تنهایى اداره کند، رشیده گویند.
حنوط پیامبر اکرم و امام على و حضرت فاطمه علیهم السلام از بهشت آمده است
 
عن موسى بن جعفر عن أبیه (علیه السلام) قال: قال علی بن أبی‏طالب(علیه السلام): «کان فی الوصیة أن یدفع إلیّ الحنوط فدعانی رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) قبل وفاته بقلیل، فقال: یا علی! و یا فاطمة! هذا حنوطی من الجنة، دفعه إلیّ جبرئیل و هو یقرئکما السلام و یقول لکما: اقسماه و اعزلا (1)
منه لی و لکما. قالت: لک ثلثه ولیکن الناظر فی الباقى علی بن أبی‏طالب(علیه السلام). فبکى رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و ضمّها إلیه و قال: موفقة «رشیدة» مهدیة ملهمة. یا علی! قل فی الباقى. قال: نصف ما بقی لها و نصف لمن ترى یا رسول‏اللَّه! قال: هو لک فإقبضه،
امام کاظم(علیه السلام) از پدران خود نقل فرمودند که امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: در وصیت پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) آمده بود که حنوط را به من بدهند، پس پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) کمى قبل از فوتشان مرا خواستند و فرمودند: اى على! و اى فاطمه! این حنوط من است که جبرئیل(علیه السلام) آن را از بهشت برایم آورده. جبرئیل (علیه السلام) بر شما درود فرستاد و گفت: شما باید آن را تقسیم کنید و براى من و خودتان بردارید. حضرت فاطمه (علیهاالسلام) گفتند: یک سوم آن براى شما باشد و درباره‏ى بقیه نیز على (علیه السلام) نظر بدهد. پیامبراکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) (از این برخورد متعجب شدند و گریستند و زهرا (علیهاالسلام) را به سینه‏ى خود چسباندند و فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستى که از سوى خداوند مورد الهام واقع شده و از طرف او هدایت یافته‏اى. بعد فرمودند: یا على! درباره‏ى باقى حنوط سخن بگو. امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه داشتند: نصف باقى مانده، از آن زهراء(علیهاالسلام) باشد درباره بقیه‏ى آن خودتان رأى دهید. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین (علیهاالسلام) فرمودند: باقیمانده‏ى آن هم براى خود شماست، آن را بگیرید.»
پی نوشت ها :
 
1- عزل: یکسوى ساختن و جدا نمودن را گویند.
 
رضیه
 
از نظر لغت در اسم راضیه توضیح داده شد.
در صفت رضا، آن قدر رضاى حضرت زهراى مریضه (علیهاالسلام) مثال‏زدنى است که براى این صفت نیک ایشان، چندین لقب ذکر شده است. «راضیه» «مرضیه» و «رضیه».
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام راضى در برابر همه‏ى سختیها
 
عن الصادق(علیه السلام) قال:
«دخل رسول‏اللَّه(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) على فاطمة(علیهاالسلام) و علیها کساء من ثلة الابل و هى تطحن بیدها و ترضع ولدها فدمعت عینا رسول‏اللَّه(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) لما ابصرها فقال: یا بنتاه! تعجلى مرارة الدنیا بحلاوة الآخرة فقد أنزل اللَّه علی «و لسوف یعطیک ربک فترضى»،
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) وارد منزل فاطمه (علیهاالسلام) شدند. فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) در حالى که لباس خشنى از پشم شتر در تن داشتند با یک دست آسیا مى‏کردند و با دست دیگر فرزندشان را در آغوش داشته و به او شیر مى‏دادند. اشک در چشمان پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ظاهر شد، فرمودند: دخترم! تلخى دنیا را در برابر شیرینى آخرت تحمل کن، چرا که خداوند بر من نازل کرده است که آن قدر پروردگارت به تو مى‏بخشد، تا تو راضى شوى. «و لسوف یعطیک ربک فترضى.» (1)
«السلام علیک أیّتها «الرضیّة» المرضیة،
درود بر تو! اى زنى که به مقدرات الهى راضى هستى و خداوند نیز از تو راضى است!» (2)
پی نوشت ها :
 
1- أبوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع‏البیان، ج 10، ص 644.
2- بحارالانوار، ج 100، ص 199، ر 20 از الاقبال، ص 100.
 
ریحانه
 
راحَ یَرُوحُ راحة الشى‏ءَ: وجد رائحته و ریحاً الشى‏ء: وَجَدَ ریحَهُ،
الریح: الرائحة لما یدرک بحاسّة الشم، الشى‏ء الطیّب،
الریحان: کل نبات طیّب الرائحة: هر گیاهى خوشبوى،
الریحانة: طاقة الرَیحان.
ریحانه در لغت، گیاهى خوشبوى است، البته براى موجود لطیفى چون زن نیز استعمال مى‏گردد. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) مکرر مى‏فرمودند:« فاطمه(علیهاالسلام) ریحانه‏ى من است، که هرگاه مشتاق بهشت مى‏شوم او را مى‏بویم.» پس زهراء(علیهاالسلام) گلى خوشبوى بودند که بوى بهشت مى‏دادند.
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام ریحانه‏ى پیامبراکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم
 
«... أنا زوج البتول، سیّدة نساءالعالمین، فاطمة التقیة الزکیة البَرَّة المهدیة، حبیبة، حبیب‏اللَّه و خیر بناته و سلالته و «ریحانة» رسول‏اللَّه...،
... من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمه‏اى که اهل پاکدامنى است، نیکوکار است، از طرف خداوند هدایت شده است، دوستِ، دوست خداست، بهترین دختر و فرزند پیامبر خداست، ریحانه‏ى پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) است....» (1)
در موارد بسیارى امیرالمومنین(علیه السلام) براى معرفى خود، به جاى آن که بگوید من على ابن ابیطالب هستم، خود را توسط حضرت فاطمه(علیهاالسلام) معرفى مى‏نمایند. در اینجا نیز خود را به وسیله‏ى فاطمه‏ى زهراء (علیهاالسلام) به دیگران معرفى مى‏کنند و مى‏گویند: من همسر زهراى اطهرم.
در جایى دیگر امیرالمومنین(علیه السلام) مردم را سوگند مى‏دهند و مى‏گویند:
«من شما را به خدا سوگند مى‏دهم، آیا کسى غیر از من در میان شما هست که زنش سرور زنان عالم باشد؟ مردم پاسخ دادند: نه.» (2)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در احتجاجى به ابوبکر مى‏گوید: «من کسى هستم که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) من را برگزید و دخترش را به من تزوج کرد و فرمودند: خداوند فاطمة (علیهاالسلام) را در آسمانها به عقد تو درآورد. ابابکر! تو را به خدا سوگند مى‏دهم! این براى من است یا براى تو؟ ابوبکر جواب داد: براى شما است. (3)
اهل‏بیت (علیهم‏السلام) براى معرفى خود از طریق نام حضرت فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) بهره مى‏جستند، همان طور که امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا خود را فرزند فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) معرفى کردند و فرمودند: و «فاطمة امی إبنة الطُّهر أحمد» (3)
و همان گونه که فرزندشان، امام سجاد (علیه السلام) را در کنار حرم امن الهى، براى هشام چنین معرفى مى‏کند: «هذا إبْنُ سَیِّدَةُ النِسَوانِ فاطِمَة.» (4)
همه‏ى ائمه‏ى هدى(علیهم‏السلام) از این که خود را منتسب به حضرت زهرا (علیهاالسلام) مى‏دانستند، افتخار مى‏کردند، لذا در هنگام معرفى، خود را فرزند فاطمه‏ى مرضیه (علیهاالسلام) معرفى مى‏نمودند.
پی نوشت ها :
 
1- بحارالانوار، ج 35، ص 45، را همچنین، ج 33، ص 283، ر 547 از بشارة المصطفى.
2- قال علی(علیه السلام):«نشدتکم بالله! هل فیکم أحد زوجته سیدة نساءالعالمین غیری؟ قالوا: لا.» فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 119 از لاحتجاج، ص 195.
3- قال على(علیه السلام) فى مناشدة طویلة مع أبی‏بکر: «فأنشدک بالله! أنا الذی إختارنی رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و زوجنی إبنته فاطمة (علیهاالسلام) و قال «الله زوجک إیّاها فی السماء» أم أنت؟ قال: بل أنت.» فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 119 از الاحتجاج، ج 1، ص 171.
3- محمد صادق نجمى، سخنان حسین بن على(علیه السلام) ، ص 316، چاپ هفتم، دفتر انتشارات اسلامى.
4- سیدجعفرشهیدى، زندگانى على بن الحسین(علیه السلام) ، ص 121، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ سوم، 1367.


زهره
 
الزُّهرة: سیارة بعدها المعدن عن الشّمس 108 ملایین کیلومتر، و هی شدیدة اللمعان، تکون تارة نجمة الصّبح و طوراً نجمة المساء. (1)
زهره، سیاره‏اى است که از خورشید 108 میلیون کیلومتر فاصله دارد، درخشندگى شدیدى دارد، گاهى در صبح و گاهى در شب ظاهر مى‏شود.
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام ، زهره‏ى اهل‏بیت علیهم‏السلام
 
عن موسى بن جعفر عن أبیه عن جده (علیهم‏السلام) عن جابر الأنصاری قال:
«صلّى بنا رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) یوماً صلاة الفجر ثم إنفتل (2)
و أقبل علینا یحدّثنا. ثم قال: أیّها الناس من فقد الشمس فلیتمسک بالقمر و من فقد القمر فلیتمسک بالفرقدین. (3)
قال: فقمت أنا و أبوأیوب الأنصاری و معنا أنس بن مالک، فقلنا: یا رسول‏اللَّه! من الشمس؟ قال: أنا فاذاً هو (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) قد ضرب لنا مثلاً فقال: إنّ اللَّه تعالى خلقنا فجعلنا بمنزلة نجوم السماء کلما غاب نجم، طلع نجم فأنا الشمس فإذا ذهب بی فتمسکوا بالقمر. قلنا: فمن القمر؟ قال: أخی و وصیی و وزیری و قاضی دینی و أبو ولدی و خلیفتی فى أهلی. قلنا: فمن الفرقدان؟ قال: الحسن والحسین. ثم مکث ملیاً فقال: هولاء، و فاطمة (علیهاالسلام) و هی «الزُّهْرَةُ» عترتی و أهل بیتی هم مع القرآن لا یفترقان حتى یردا علیَّ الحوض،
امام موسى کاظم(علیه السلام) از پدران خود (علیهم‏السلام) از جابر بن عبداللَّه نقل مى‏فرماید که جابر گفت: روزى با پیامبراکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) نماز صبح را به جاى آوردیم، سپس ایشان رو به طرف ما نمود تا سخنرانى بفرمایند. پس فرمودند: اى مردم هرکس از خورشید محروم گشت، به ماه روى آورد و هرکس ماه را از دست داد، به دو ستاره قطبى پناه بیاورد. جابر گوید: من و أبوایوب انصارى و انس بن مالک برخاستیم و سؤال نمودیم: اى پیامبر خدا! خورشید کیست؟ پیامبراکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: خورشید من هستم. سپس برایمان مثلى زدند و فرمودند: خداوند ما را خلق نمود و ما را به منزله‏ى ستارگان قرار داد، هرگاه یکى از ستارگان مخفى شود، ستاره‏اى دیگر مى‏درخشد. پس من خورشید هستم، هرگاه مخفى شدم به ماه متمسک شوید. سؤال نمودیم: ماه کیست؟ فرمودند: برادرم، جانشینم، حاکم دینم، پدر فرزندانم و خلیفه‏ى من در نزد اهل‏بیتم، علی(علیه السلام). گفتیم: دو ستاره‏ى قطبى (فرقدان) چه کسانى هستند؟ فرمودند: حسن و حسین(علیهما السلام). سپس مکثى نمودند و فرمودند: اینها را که شناختید، امّا فاطمه (علیهاالسلام)، او «زهره‏ى» اهل‏بیت طهارت (علیهم‏السلام) است. اینها همه با قرآن همراه هستند و از همدیگر جدا نمى‏شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.» (4)
قال رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«فاطمة هی الزُّهرة.»
پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: فاطمه، «زهره» و درخشنده مى‏باشد.» (5)
پی نوشت ها :
 
1- المنجد.
2- روى برگردانیدن، فتل وجهه عنهم: از ایشان روى برگردانید.
3- ستاره‏ى نزدیک قطب شمال را فرقد مى‏گویند که تعداد آنها نیز دو تا مى‏باشد. 4- بحارالانوار، ج 24، ص 75، ر 11 از امالى طوسى.
5- فاطمه‏ى زهراء بهجة قلب المصطفى، ص 182 از نزهة المجالس، ج 2، ص 222.
 
ساجده
 
سَجَدَ- سُجوداً: إنحنى، خاضعاً، وضع جبهته بالأرض متعبداً.
زنى را که پیشانى بر درگاه حضرت حق بساید، ساجده گویند.
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام پس از ولادت بر خداوند سجده کرد
 
قالت خدیجة (علیهاالسلام):
«کانت فاطمة تحدث فی بطن امّها، و لمّا ولدت، فوقعت حین وقعت على الأرض «ساجدة» رافعة إصبعها،
حضرت خدیجه (علیهاالسلام) فرمودند: فاطمه(علیهاالسلام) آنگاه که در رحم مادر بود با مادر خود سخن مى‏گفت و آن زمان که متولد شد، بر زمین سجده کرد و انگشتان خود را به طرف آسمان گرفت.» (1)
پی نوشت ها :
 
1- فاطمه‏ى زهراء بهجة قلب المصطفى، ج1، ص183 از سیرة الملا، ذخایرالعقبى، ص45، نزهة المجالس ج 2، ص 227.
 
سیده
 
ساد، سیادة و سُوُْدداً و سُؤْدُداً و سَیْدُودَةً و سُوْداً: شرُف و مَجُد،
السَیِّد: ذو السیادة، قد یخفف فیقال سَیْد والعامة تکسر العین فیه، و عندالنصارى: لقب المسیح و عند المسلمین: من کان من سلالة النبویة،
السیّدان: الحسن والحسین إبنا علی،
السیّدة: لقب العذراء مریم.
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام سرور زنان عالم است
 
قلت لأبی‏عبداللَّه (علیه السلام):
«أخبرنی عن قول رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و سلم فی فاطمة (علیهاالسلام) أنّها سیدة نساءالعالمین. أهی سیدة عالمها؟ فقال: ذاک لمریم کانت سیدة نساء عالمها و فاطمة (علیهاالسلام) «سیدة» نساءالعالمین من الاولین والآخرین،
راوى مى‏گوید: از امام صادق(علیه السلام) سؤال نمودم: این که پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرموده‏اند: «فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) سرور زنان عالم است.» آیا سرور زنان عالم در زمان خودش است؟ امام (علیه السلام) فرمودند: حضرت مریم (علیهاالسلام) این چنین بود، اما فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) سرور تمام زنان عالم از اولین تا آخرین است.» (1)
فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) سرور بانوان امت پیامبراکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم)
 
عن عائشة قالت:... قالت فاطمة (علیهاالسلام) :
«فقال (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) لی: أما ترضین أن تأتی یوم القیامة «سیدة» نساء المؤمنین أو سیدة نساء هذه الاُمّة،
عایشه مى‏گوید:... فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) براى من گفت: پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند:
« آیا نمى‏خواهى روز قیامت، سرور زنان با ایمان و سرور زنان این امت باشى؟.» (2)
پس نتیجه آنکه: این دو روایت، فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) را سرور زنان عالم، هم در دنیا و هم در آخرت معرفى مى‏نماید، یعنى سرور زنان هر دو سرا.
پی نوشت ها :
 
1- بحارالانوار، ج 43، ص 26، ر 25 از معانى الاخبار.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 23، ر 19 از امالى شیخ.
 
شهیده
 
شَهید و شِهید: الّذی لا یغیب شى‏ء عن علمه، القتیل فی سبیل‏اللَّه،
والإسم الشهادة، قیل سمّی بذالک لقیامه بشهادة الحق فی أمر اللَّه.
یکى از اسامى سیاسى و افتخارآمیز فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام) شهیده مى‏باشد. اولین شهیده‏ى راه ولایت، فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام) است. در این باره به روایت ذیل توجه فرمایید.
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام شهیده‏ى بین دیوار و در
 
«... فأقبل الناس حتى دخلوا الدار فکاثروه (1)
و ألقوا فی عنقه حبلاً فحالت بینهم و بینه فاطمة (علیهاالسلام) عند باب البیت فضربها قنفذ الملعون بالسوط فماتت حین ماتت و أنّ فی عضادة (2)
بیتها و دفعها فکسر ضلعها من جنبها فألقت جنینا من بطنها فلم تزل صاحبة فراش حتى ماتت- صلى اللَّه علیها- من ذلک «شهیدة»...
... مردم جلو آمدند تا وارد خانه شدند و بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) مسلط شدند و طنابى در گردن مولا انداختند. حضرت فاطمه (علیهاالسلام) میان امیرالمؤمنین(علیه السلام) و مردم قرار گرفت و مانع بردن آن حضرت شد. قنفذ ملعون با شلاق بر بازوى حضرت زهراء(علیهاالسلام) زد. این ضربه براى دختر پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) کشنده بود. بازوى آن حضرت آن قدر ورم کرد که تصور مى‏شد ایشان بازوبند بسته باشند. فاطمه‏ى زهراء (علیهاالسلام) مجبور شدند به گوشه‏اى از خانه پناه برند. آن ملعون حضرت زهراء(علیهاالسلام) را چنان از امام على(علیه السلام) جدا نمود که بر دیوار اصابت نمودند و پهلوى آن حضرت شکسته شد و محسن را نیز سقط نمودند و پس از آن بسترى شدند تا به شهادت رسیدند، لذا حضرت فاطمه (علیهاالسلام)،«شهیده» هستند.» (3)
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام راستگوى شهیده
 
عن أبی‏الحسن(علیه السلام) قال:
«إنّ فاطمة (علیهاالسلام) صدیقة «شهیدة»...
امام رضا(علیه السلام) فرمودند: فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام) زنى بسیار راستگو و شهیده در راه اسلام هستند.» (4)
پی نوشت ها :
 
1- کاثره مکاثرة: چیرگى نمود و در بسیارى مال نبرد کرد.
2- عضادة الشى: جانب و طرف یک شى.
3- بحارالانوار، ج 43، ص 197، ر 29 از کتاب سلیم بن قیس الهلالى.
4- اصول کافى، ج 1، ص 458.

صابره
صَبَرَ، صَبْراً على الأمر: شکیبایى نمود بر آن کار و ثبات و دوام ورزید. جزؤ و شجع و تجلَّد، فهو، صابر، صبور، صبیر: الحلیم، الصبر: التجلد و عدم الشکوى من ألم البلوى. صابره، یعنى زن صبورى که سختیها را تحمل نماید، شکیبا باشد و بر مشکلات لبخند زند. (صابره از القاب سیاسى حضرت زهراء (علیهاالسلام) مى‏باشد)
 
فاطمه‏ ى زهرا علیهاالسلام زنى شکیبا «... یا مُمْتَحَنَة إمتحنک اللَّه الذى خلقک قبل عن أن یخلقک فوجدک لما إمتحنک «صابرة»...
 
اى خانمى که خداوند تو را قبل از خلقتت آزمایش نمود و تو را در برابر امتحانات، شکیبا یافت!» ( بحارالانوار، ج 100، ص 194، ر 11 از التهذیب ج 6، ص 9.) فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام اسوه صبر و بردبارى «... السلام علیک أیّتها المظلومة «الصابرة» لعن اللَّه من منعک حقک و دفعک عن إرثک...سلام بر تو اى مظلومه‏اى که بر ستمهاى اهل جور صبر نمودى! خداوند کسانى را که حق شما را از بین بردند و شما را از ارث پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) محروم کردند لعنت کند.» (بحارالانوار، ج 100، ص 198، ر 16 از مصباح‏الزائر، ص 25.)

صبر ممدوح
در روایات اسلامى براى صبر ممدوح، تقسیمات متعددى ذکر شده است. آنچه مسلم است صبر، یک حالت فعال براى انسان است، نه یک حالت انفعالى، یعنى انسان در برابر مسائل مختلف باید پافشارى کند، نه آنکه در برابر مشکلات کمر خم کند و زانوى ناتوانى در بغل گیرد.

یکى از اقسام صبر، صبر بر گناه است. صبر بر گناه، به این معنا نیست که انسان اگر دچار گناهى شد، آن آلودگى را تحمل کند،بلکه صبر در برابر گناه، یک نوع خوددارى نفس است، یعنى باید در برابر لذات گناه، مقاومت نمود و آلوده به گناه نشد. چون این نوع خوددارى، کمى سختى مادى دارد.

و باید لذاتى را که طبیعت انسانى میل شدید به آنها دارد ترک کرد، پس داراى اجر بسیار است. در قرآن اجر صابران بى‏حساب شمرده شده است و به آنها آن قدر پاداش مى‏دهند که خودشان متعجب مى‏گردند که این همه پاداش از کجا در پرونده‏ى ما ثبت شده است، شاید اشتباهى رخ داده باشد.

صبر بر مصیبت، یعنى پافشارى در برابر آثار یک مصیبت، که گاهى این آثار بسیار خطرناک است. مصیبت دیده اگر صبور نباشد ممکن است بر قضا و قدر الهى اعتراض نماید. مصیبت دیده اگر صبور نباشد ممکن است بر خود لطمات جانى وارد کند که این عمل، حرام است. مصیبت دیده اگر صبور نباشد حالتى آماده، براى انجام هزاران گناه خواهد داشت، اما کسى که اهل صبر باشد و در برابر مصائب، تاب و تحمل خود را از دست ندهد، بر تمام این امور فایق خواهد آمد.

اگر ائمه‏ى اطهار (علیهم السلام) فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) را صابره مى‏خوانند و پس از آن، جریان غصب فدک را عنوان مى‏کنند، به این معنا نیست که ظالمان، حق فاطمه‏ى زهراء (علیهاالسلام) را غصب کردند و ایشان در برابر این عمل شرم‏آور، هیچ عکس‏العملى نشان ندادند،.

بلکه سراسر حیات فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) پس از غصب فدک، مبارزه‏ى با ظالمان غاصب بود. اگر غیر از خطبه‏ى فدکیه‏ى حضرت زهرا (علیهاالسلام)، سخنى دیگر در این رابطه نبود، تا ما را به ظلم ستیزى آن حضرت رهنمون گرداند،.

همین خطبه، کافى بود. حال آنکه در طى این نود روز پایان زندگى فاطمه (علیهاالسلام)، همه‏ى مسائل زندگى ایشان، حول مسأله‏ى امامت و حکومت و غصب فدک و دیگر ظلمها دور مى‏زند.

پس، صبر فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) یک صبر منفى مذموم نیست، بلکه صبرى باشکوه و افتخارآمیز، در راه گرفتن حق در برابر ظلم ظالمان است. (گرچه در این راه صورتش نیلى شود و یا شربت شهادت نوشد.) 

 
صادقه
از نظر لغت در نام صدیقه گذشت. زنى را که راستگو باشد، صادقه گویند. فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام) ، نه تنها صادقه بودند، بلکه صدیقه نیز بودند. توضیح این مطلب قبلاً بیان شد.
 
فاطمه‏ راستگوست هرچه گفت اطاعت کن

عن موسى بن جعفر عن أبیه (علیهاالسلام) قال:لما کانت اللیلة التى قبض النبیّ (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فی صبیحتها دعا علیاً و فاطمة والحسن و الحسین (علیهم‏السلام) و أغلق علیه و علیهم الباب و قال: یا فاطمة! و ادناها منه،:

فناجاها من اللیل طویلا، فلما طال ذلک خرج علی و معه الحسن والحسین و أقاموا بالباب والناس خلف الباب و نساء النبى(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) ینظرن إلى علی(علیه السلام) و معه إبناه، فقالت عائشة: لأمر ما أخرجک منه رسول‏اللَّه! و خلا بإبنته دونک فی هذه الساعة؟ فقال لها على(علیه السلام): قد عرفت الذی خلا بها و أرادها له و هو بعض ما کنت فیه و أبوک و صاحباه مما قد سماه، فوجمت أن ترد علیه کلمة، قال علی(علیه السلام): فما لبثت أن نادتنی فاطمة (علیهاالسلام) فدخلت على النبی (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و هو یجود بنفسه، فبکیت و لم أملک نفسی حین رأیته بتلک الحال یجود بنفسه، فقال لی: ما یبکیک یا علی؟ لیس هذا أو ان البکاء فقد حان الفراق بینی و بینک، فإستودعک اللَّه یا اخی! فقد إختارنی ربّی ما عنده، و إنما بکائی و غمی و حزنی علیک و على هذه أن تضیع بعدی فقد أجمع القوم على ظلمکم، و قد إستودعکم الله، و قبلکم منی ودیعة یا علی! إنّی قد اوصیت فاطمة ابنتى بأشیاء و أمرتها أن تلقیها إلیک فانفذها، فهی «الصادقة» الصدوقة، ثم ضمها الیه و قبل رأسها، و قال: فداک أبوک یا فاطمة! فعلا صوتها بالبکاء، ثم ضمها إلیه و قال: أما واللَّه لینتقمن اللَّه ربى، و لیغضبن لغضبک، فالویل ثم الویل ثم الویل للظالمین، ثم بکى رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) قال علی(علیه السلام) : فوالله لقد حسبت بضعة منی قد ذهبت لبکائه حتى هملت عیناه مثل المطر، حتى بلت دموعه لحیته و ملاءة کانت علیه، و هو یلتزم فاطمة لا یفارقها و رأسه على صدری، و أنا مسنده، والحسن والحسین یقبلان قدمیه و یبکیان بأعلا أصواتهما قال على(علیه السلام) : فلو قلت: إنّ جبرئیل فى البیت لصدقت، لأنّی کنت أسمع بکاء و نغمة لا أعرفها، و کنت أعلم أنّها أصوات الملائکة لا أشک فیها، لأن جبرئیل لم یکن فى مثل تلک اللیلة یفارق النبی(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) ، و لقد رأیت بکاء منها أحسب أن السماوات والأرضین قد بکت لها، ثم قال لها، یا بنیة! اللَّه خلیفتى علیکم، و هو خیر خلیفة والذی بعثنی بالحق لقد بکى لبکائک عرش اللَّه و ما حوله من الملائکة والسماوات والأرضون و ما فیهما یا فاطمة! والذی بعثنی بالحق لقد حرمت الجنة على الخلائق حتى أدخلها و أنّک لأوّل خلق اللَّه یدخلها بعدى کاسیة حالیة ناعمة یا فاطمة! هنیئا لک، والذی بعثنی بالحق أنّک لسیدة من یدخلها من النساء، والذی بعثنى بالحق أنّ جهنم لتزفر زفرة لایبقى ملک مقرب و لانبی مرسل ألّا صعق، فینادى إلیها أن یا جهنم! یقول لک الجبار: إسکنی بعزی و إستقری حتى تجوز فاطمة بنت محمد (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) إلى الجنان، لا یغشاها قتر و لا ذله، و الذی بعثنی بالحق لیدخلن حسن و حسین حسن عن یمینک، و حسین عن یسارک، و لتشرفن من أعلى الجنان بین یدی الله فی المقام الشریف و لواء الحمد مع علی بن أبی‏طالب (علیهاالسلام) یکسى إذا کیست، و یحبى إذا حبیت، والذی بعثنی بالحق لأقومن بخصومه أعدائک، و لیندمن قوم أخذوا حقّک، و قطعوا مودّتک، و کذبوا علی و لیختلجنّ دونی فأقول: اُمّتی اُمّتی فیقال: إنّهم بدلوا بعدک و صاروا إلى السعیر. (1)
 
امام کاظم(علیه السلام) از پدران خود نقل فرمودند: در شبى که صبح آن پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) از دنیا رفتند. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) حضرت على و فاطمه و حسن و حسین (علیهم‏السلام) را خواست و در را به روى بقیه بست.

ابتدا فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام) را صدا نمود و مدتى طولانى از شب را با او خلوت نمود. وقتى این ملاقات طول کشید، حضرت امیر(علیه السلام) همراه با فرزندان بیرون آمدند و در آستان در ایستادند.

مردم نیز پشت در ایستاده بودند، زنان پیامبر به حضرت على و فرزندان ایشان نگاه مى‏کردند. عایشه به حضرت امیر(علیه السلام) گفت: چرا رسول خدا تو را در این ساعت مهم از اطاق بیرون کرد و با دخترش خلوت نموده است؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او فرمودند:

من از آنچه در خلوت مى‏گذرد با خبرم! آنها درباره‏ى مسائلى که تو و پدرت و دو یار پدرت به وجود خواهید آورد سخن مى‏گویند.حضرت على(علیه السلام) گفت: پیش پیامبر آمدم، ایشان در حال جان دادن بودند، نتوانستم خودم را کنترل کنم و به این حال پیامبر گریستم.

پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: على جان! الان زمان گریه‏ى تو نیست،من به سوى خداوند و نعمتهاى او مى‏شتابم، اما گریه و غم و غصه‏ى من براى تو و همسرت مى‏باشد پس از من، حق شما را ضایع مى‏کنند و همگى بر شما ظلم روا مى‏دارند. اى على! من فاطمه را به مسائلى وصیت کردم.

و مطالبى به او گفته‏ام که برایت بگوید، هرچه فاطمه گفت، آن را تنفیذ کن زیرا او بسیار راستگو و صادق است. سپس زهرا را در آغوش گرفت و سرش را بوسه زد و فرمودند: فاطمه جان! پدرت فدایت باد. صداى گریه‏ى حضرت زهرا بلند شد.

پیامبراکرم، حضرت زهرا را به سینه‏ى خود چسباند و گفتند: اما زهراى من! خداوند انتقام شما را از آنان مى‏گیرد و خداوند به غضب تو غضبناک مى‏گردد.

جهنم، منزلگاه این ظالمان باد، سپس رسول خدا گریستند. به خدا قسم! گمان مى‏کردم بخشى از وجودم در گریه‏ى پیامبراکرم از دست رفت، مانند ابر بهارى گریه مى‏کردند تا آن که صورتش و محاسنش از اشک تر شد.

پیامبراکرم از حضرت فاطمه جدا نمى‏شد. سر مبارک پیامبراکرم بر روى سینه من بود حسن و حسین پاهاى آن حضرت را بوسه مى‏زدند و با صداى بلند گریه مى‏کردند. اگر بگویم جبرئیل آنجا بود، دروغ نگفته ‏ام،.

زیرا صداى گریه و زارى مى‏شنیدم که برایم آشنا نبود، اما کسى را نمى‏دیدم، شک ندارم که صداى فرشته‏اى بود و مگر مى‏شود جبرئیل در این شب هولناک یار دیرینه‏ى خود را تنها بگذارد.

آن شب، فاطمه‏ ى زهراء (علیهاالسلام) چنان گریه مى‏نمود که گمان مى‏کنم زمین و آسمان بر او ناله و گریه مى‏کردند، سپس پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

اى دخترم! خداوند پشیتبان شما خواهد بود. به همان خدایى که مرا برانگیخت، عرش خداوند و آنچه در اطراف اوست، از زمین و آسمان و ما بین این دو، از گریه تو گریستند. به همان خدایى که مرا برانگیخت، بهشت بر مردم حرام است، .

تا آن که من وارد بهشت گردم و پس از من، تو اولین کسى هستى که بر بهشت قدم مى‏نهد. فاطمه جان! گوارایت باد. به همان خدایى که مرا برانگیخت،

تو سرور زنان بهشت هستى. به همان خدایى که مرا برانگیخت، جهنم شعله‏اى مى‏کشد که هیچ پیامبر و یا فرشته‏ى مقربى از هراس او در امان نیست و همگى بى‏هوش مى‏شوند، یک منادى صدا مى‏زند: اى جهنم! خداوند به تو مى‏گوید:

آرام باش تا فاطمه، دختر محمد، عبور نماید و به بهشت روانه گردد، هیچ دود و آتشى به او آسیب نمى‏رساند. به همان خدایى که مرا برانگیخت، حسن از طرف راست و حسین از طرف چپ، شما را همراهى مى‏کنند .

و به بالاترین مکان بهشت در پیشگاه خداوند متعال، در مقامى شریف در کنار على بن ابى‏طالب جاى مى‏گیرى. به همان خدایى که مرا برانگیخت، از دشمنانت دادخواهى خواهم نمود و کسانى که حق تو را غصب کردند، رشته محبت تو را بریدند، بر من دروغ بستند، همه را پشیمان و خجل خواهم نمود. پس مى‏گویم:

اى امت من! اى امت من! جواب مى‏رسد: امتت، پس از شما دگرگون شدند و جهنمى گشتند.»
 
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 22، ص 490، ر 36.

صدوقه
 
از نظر لغت در نام صدیقه گذشت.
فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) در گفتار و کردار به حدى راستگو و درست کردار بوده‏اند که براى این صفت ایشان، داراى چندین لقب مى‏باشند.
مانند، صادقه، صدیقه و صدوقه.
على جان! هرچه زهرا گفت تنفیذ کن!
 
قال رسول‏اللَّه(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«... یا علی! إنی قد اوصیت فاطمة ابنتى بأشیاء و أمرتها أن تلقیها إلیک فانفذها، فهی الصادقة «الصدوقة»، ثم ضمها إلیه و قبل رأسها، و قال: فداک أبوک یا فاطمة!...،
پیامبراکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند:
اى على! من فاطمه را به مسائلى وصیت کردم و مطالبى را به او گفته‏ام که برایت بگوید، هرچه فاطمه گفت، آن را تنفیذ کن، زیرا او بسیار راستگو و صادق است. سپس زهرا(علیهاالسلام) را در آغوش گرفت و سرش را بوسه زد و فرمودند: فاطمه جان! پدرت فدایت باد.» (1)
پی نوشت ها :
 
1- بحارالانوار، ج 22، ص 490، ر 36.
 
طیبه
 
طاب: طیباً و طاباً و طیبة و تطیاباً: لذّ و حلا و حسن و جاد، الطیب،
طیبة: ذوالطیبة، خلاف الخبیث، الحلال، یقال: «کلمة طیبة» إذا لم یکن فیها مکروه، یقال: «بلدة طیبة»، أی، آمنة، کثیرة الخیر.
زن پاک و طاهر را طیبه گویند. در افرادى عادى منظور از پاکى، طهارت ظاهرى مى‏باشد، اما در مورد حضرت زهراء (علیهاالسلام) هم طهارت ظاهرى و هم پاکى معنوى مراد است. طهارت ظاهرى، یعنى ایشان هیچ‏گاه خون حیض و نفاس نمى‏دیدند و پاکى باطنى، یعنى حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به هیچ گناهى آلوده نشدند و هیچ‏گاه فکر معصیت نیز نکردند.
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام پاکیزه از هربدى و آلودگى
 
«... اللهمّ صلّ على فاطمة «الطیبة» الطاهرة المطهرة التى إنتجبتها و طهّرتها و فضّلتها على نساء العالمین...
خداوندا! بر فاطمه‏اى که پاک و پاکیزه از هر آلودگى است، درود فرست، همان فاطمه‏اى که خود، او را انتخاب نمودى و از هر آلودگى رهایش دادى و او را بر همه‏ى زنان عالم برترى بخشیدى.» (1)
پی نوشت ها :
 
1- بحارالانوار: ج 101، ص 263، ر 42.
 
عارفه
 
عَرَفَ، عِرْفَة عِرْفاناً و عِرفَّاناً و معرفة الشى‏ء: علمه، بذنبه: أقرّ،
العارف: إسم فاعل، یقال «هذا أمر عارف»، أی، معروف،
العُرْف: ضد النکر،
المَعْرِفة: إدراک الشى‏ء على ما هو علیه.
زنى را که داراى شناختى نیکو از معارف حقه باشد، عارفه گویند. حضرت زهراء (علیهاالسلام) زنى آگاه به حق پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) معرفى شده است، یعنى فاطمه‏ى زهراء (علیهاالسلام) شناختى کامل از پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) دارند.
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلامآگاه به حق پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم
 
«... السلام علیک و على ولدک و رحمةاللَّه و برکاته أشهد أنّک أحسنت الکفالة و أدیت الأمانة و إجتهدت فی مرضات اللَّه و بالغت فی حفظ رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) ، «عارفة» بحقه، مومنة بصدقه، معترفة بنبوته، مستبصرة بنعمته،...
درود بر تو (اى فاطمه‏ى زهرا) و درود بر فرزندان تو، رحمت و برکات خداوند بر شما باد. گواهى مى‏دهم که سرپرستى از رسول‏اللَّه را نیکو به جاى آوردى، حق امانت را، ادا نمودى در حالى که حق او را به خوبى شناختى و به راستگویى ایشان ایمان دارى و به نبوتش اعتراف دارى.» (1)
پی نوشت ها :
 
1- بحارالانوار، ج 100، ص 218، ر 17 از مصباح‏الزائر، ص 28 والمزار الکبیر ص 23
 
عالیه
 
عَلا، عُلُوّاً و عَلىِ، عَلاءً، الشىُ، أو النهار: إرتفع، و فی المکارم: إشُرفَ،
العالی: رجل عالی الکعْبِ: شریف، یقال: «أتیته من عالٍ»، أی، من فوق،
عالیة الشى‏ء: أرفعه.
زنى که بلند مرتبه باشد، عالیه گویند. حضرت زهراء (علیهاالسلام) برترین خلق است همچون شوهرش، که عالى و بلند مرتبه است، او نیز عالیه و بلند مرتبه مى‏باشد.
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام زنى عالیقدر و بلندهمت
 
«... اللهمّ صلّ على السیّدة المفقودة الکریمة المحمودة الشهیدة «العالیة» الرشیدة...
خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنى باکرامت و پسندیده، زنى شهیده در راه خدا، زنى بلندهمت و رشیده درود فرست.» (1)
پی نوشت:
1- بحارالانوار، ج 102، ص 220، ر 1 از عتیق غروى.
عزیز
 
عَزَّ، عِزّاً و عِزَّةً و عَزازةً: صار عزیزاً، ارجمند گردید. و عِزّاً علیه: کرم، العِزّ: خلاف الذّل،
العزیز: الشریف، المکرم، العزیزة: زن گرانقدر.
زن ارجمند و گرانقدر و زنى که عزت نفس خویش را حفظ نماید و در پیش نامحرمان سبک‏سر نباشد، «عزیزه» گویند.
فضیلت فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام در روز قیامت
 
فقال سلمان لرسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«یا مولاى! سألتک باللَّه إلّا أخبرتنی بفضل فاطمة (علیهاالسلام) یوم القیامة؟ قال: فأقبل النبى (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) ضاحکاً مستبشراً ثم قال: والذی نفسی بیده أنّها الجاریة التی تجوز فی عرصة القیامة على ناقة... علیها هودج من نور، فیه جاریة إنسیة حوریة «عزیزة»... جبرئیل عن یمینها و میکائیل عن شمالها و على أمامها والحسن والحسین وراءها واللَّه یکلاها و یحفظها، فیجوزون فی عرصة القیامة فإذا النداء من قبل اللَّه جلّ جلاله: معاشر الخلائق! غضّوا أبصارکم و نکسوا رؤوسکم، هذه فاطمة (علیهاالسلام) ، بنت محمد نبیکم زوجة علی أمامکم ام‏الحسن والحسین، فتجوز الصراط و علیها ریطتان بیضاوان فإذا دخلت الجنة و نظرت إلى ما أعدّ اللَّه لها من الکرامة، قرأت «بسم اللَّه الرحمن الرحیم الحمدلِلَّه الذی أذهب عنّا الحزن إنّ ربّنا لغفور شکور الّذی احلنا دار المقامة من فضله لایمسنا فیها نصب و لایمسنا فیها لغوب» قال: فیوحى اللَّه عزّ و جل إلیها یا فاطمة! سلینی اُعطک و تمنی على أرضک فتقول: إلهی أنت المُنى و فوق المُنى أسألک أن لاتعذب محبّی و محبّی عترتی بالنار فیوحى اللَّه إلیها یا فاطمة! و عزّتی و جلالىّ و إرتفاع مکانی! لقد آلیت على نفسی من قبل أن أخلق السماوات والارض بألفی عام أن لا اُعذّب محبّیک و محبّی عترتک بالنّار.
... سلمان به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و سلم) عرضه داشت: مولاى من! تو را به خدا قسم مى‏دهم، از مقام حضرت زهراء(علیهاالسلام) در روز قیامت، مرا آگاه کن. پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) خندان جلو آمدند، فرمودند:
به خدایى که جانم در دست اوست، فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) از عرصه‏ى قیامت عبور مى‏کند، در حالى که بر شترى نشسته است و بر آن شتر هودجى از نور است، داخل آن، بانویى (انسیه، حوراء، عزیزه) نشسته، جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپ، امیرالمؤمنین(علیه السلام) پیشاپیش و حسنین پشت سر حضرت زهراء (علیهاالسلام) درحرکتند. خداوند نیز آن حضرت را محافظت مى‏کند. آنها از عرصه‏ى قیامت عبور مى‏نمایند. ناگهان از طرف خداوند ندایى به گوش مى‏رسد: اى مردم! چشمهایتان را ببندید، سرهایتان را به زیرا اندازید، این، فاطمه، دختر حضرت محمد (صلى اللَّه علیه و آله و سلم)، پیامبرشما و همسرعلى(علیه السلام) ، امام شماست، مادر حسن و حسین است. پس حضرت فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام) از پل صراط مى‏گذرد. آنگاه که داخل بهشت مى‏شود و به آنچه خداوند براى او آماده کرده است نظر مى‏افکند، مى‏گوید:«بسم اللَّه الرحمن الرحیم الحمدللَّه الذى أذهب عنا الحزن إنّ ربّنا لغفور شکور الذی احلنا دار المقامة من فضله لا یمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب»
خداوند به او وحى مى‏کند:« اى فاطمه! اگر از من درخواستى دارى، بگو که بر تو ارزانى خواهم داشت.» فاطمه (علیهاالسلام) عرض مى‏کند: من تو را مى‏خواهم، که بالاترین درخواستم، در حضور تو بودن است. و درخواست دارم که دوستانم و دوستان اهل‏بیتم را عذاب نکنى. خداوند وحى مى‏فرستد: اى فاطمه! به عزت و جلالم، به مقام خداوندى خودم قسم! دو هزار سال پیش از آنکه زمین و آسمان را خلق کنم، بر خود عهد نمودم که عاشقان تو و دوستان فرزندانت را عذاب نکنم. (1)
پی نوشت ها :
 
1- بحارالانوار،ج 27، ص 139، ر 144 از کنزجامع الفوائد و تأویل الایات الظاهرة معاً.

علیمه
 
عَلِمَ، عِلْماً، الرّجل: حصلت له حقیقة العِلم،
العِلْم: إدراک الشى‏ء بحقیقته،
العَلیم: المتصف بالعلم.
زنى را که دانش فراوان داشته باشد، «علیمه» گویند. حضرت صدیقه کبرى (علیهاالسلام) بر همه‏ى علوم، آگاه بود، تا آنجا که ائمه‏ى اطهار (علیهم السلام) براى روشن شدن حوادث آینده، به «صحیفه فاطمیه» مراجعه مى‏کردند.
فاطمه علیهاالسلام بانوى دانشمند مدینه
 
«السلام علیک أیّتها المحدثة «العلیمة».
سلام و درود بر تو! اى خانمى که حدیث‏گوى و دانشمند بودى!» (1)
پی نوشت ها :
 
1- بحارالانوار، ج 100، ص 199، ر 20.
 
عدیله
 
عدل، عدلاً السهم و نحوه،
العدل: النظیر والمثل،
العدیل: النظیر والمثل، المعادل فى الحمل والمرکب.
حضرت فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) در نهایت پاکى و طهارت بودند و از آنجا که پاکى و طهارت حضرت مریم (علیهاالسلام) در قرآن مطرح شده است، گفته‏اند: فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) در پاکدامنى عدیله و همسان مریم است.
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام همسان حضرت مریم علیهاالسلام
 
عن ذی‏النون المصری قال:
«خرجت فی بعض سیاحتی حتى کنت ببطن السماوة (1)
فأفضى لی المسیر إلى تدمر (2)
فرأیت بقربها أبنیة عادیة قدیمة فساورتها فإذا هی من حجارة منقورة فیها بیوت و غرف من حجارة و أبوابها کذلک بغیر ملاط و أرضها کذلک حجارة صلدة فبینا أجول فیها إذ بصرت بکتابة غریبة على حائط منها فقرأته فإذا هو:
أنا ابن منى والمعشرین و زمزم *** و مکة والبیت العتیق المعظم
و جدى النبی المصطفى و أبی الذی *** ولایته فرض على کل مسلم
و اُمّی البتول المستضاء بنورها *** إذا ما عددناها عدیله مریم
و سبطا رسول‏الله عمی و والدی *** و أولاده الأطهار تسعة أنجم
متى تعتلق منهم بحبل ولایة *** تفز یوم یجزى الفائزون و تنعم
ائمة هذا الخلق بعد نبیّهم *** فإن کنت لم تعلم بذلک فإعلم
أنا العلوی الفاطمی الّذی إرتمى*** به الخوف و الأیام بالمرء ترتمی
فضاقت بى الأرض الفضاء برحبها*** و لم أستطع نیل السماء بسلم
فألممت بالدّار الّتی أنا کاتب***علیها بشعری فإقرأ إن شئت و ألمم
و سلّم لأمر الله فی کل حالة*** فلیس أخو الإسلام من لم یسلم
قال ذوالنون: فعلمت أنّه علوی قد هرب و ذلک فی خلافة هارون و وقع إلى ما هناک فسألت من ثَمَّ، من سکّان هذه الدار و کانوا من بقایا القبط الأوّل هل تعرفون من کتب هذا الکتاب؟ قالوا: لا والله ما عرفناه إلاّ یوماً واحداً فإنّه نزل بنا فأنزلناه فلمّا کان صبیحة لیلته غداً فکتب هذا الکتاب و مضى قلت: أیّ رجل کان؟ قالوا: رجل علیه أطمار رثة تعلوه هیبة و جلالة و بین عینیه نور شدید لم یزل لیلته قائماً و راکعاً و ساجداً الى أن إنبلج له الفجر فکتب و إنصرف. (3)
ذالنون مصرى مى‏گوید: براى سیاحت و سیر و سفر به قصد شهرى در عراق (سماوه) از مصر خارج شدم، در مسیر به شهرى در سوریه رسیدم، در نزدیکى این شهر خانه‏هایى قدیمى دیدم که عادى بودند، وقتى این خانه‏ها را دور زدم و داخل آنها شدم، همه‏ى منازل از سنگ بود، اطاقها و سقف‏ها و دیوارها از سنگ بودند به گونه‏اى که آنها را به صورت منزل تراشیده بودند. در میان این اطاقها مى‏گشتم ناگاه نوشته‏اى را به دیوار آن دیدم، آن را خواندم، این شعر بود:
من فرزند منى و مشعر و زمزم و مکه و خانه‏ى کعبه هستم. جدّ من پیامبر اکرم، محمّد مصطفى (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) است. پدرم آن کسى است که ولایتش بر هر مسلمانى واجب است. مادرم بتول بود هم او که از درخشش صورتش همه جا نورانى مى‏گشت، همان زنى که در پاکى همانند مریم بود. دو فرزند پیامبر (حسن و حسین) عمو و پدرم هستند، همانهایى که نُه فرزندشان ستاره‏هاى درخشان آسمان ولایتند. هرگاه کسى به ریسمان ولایت آنان چنگ زند در زمانى که رستگاران نجات یابند آنان نیز از آتش رها گشته و در بهشت متنعم مى‏شوند. اینان پیشوایان دین، پس از رسول‏اللَّه هستند اگر این مطلب را نمى‏دانى بدان و آگاه باش، من فرزند على و فاطمه هستم....
«ذوالنون گوید: دانستم که این نوشته‏ى یکى از فرزندان حضرت على(علیه السلام) است که به آنجا گریخته و این واقعه در زمان حکومت هارون بوده است. از ساکنین آنجا سؤال نمودم: آیا مى‏دانید چه کسى این مطلب را نوشته است؟
گفتند: نه، ما او را نمى‏شناسیم، او یک شب آمد ما او را منزل دادیم و فرداى آن شب، این نوشته را نوشت و رفت. گفتم: چگونه مردى بود؟ گفتند: مردى با هیبت و جلالت، که از میان دو چشمش نورى درخشان بود، شبى که در اینجا بود، یا در رکوع بود و یا سجود و یا قیام، تا صبح شد، آنگاه این مطالب را نوشت و رفت. (در ذیل روایت، علامه‏ى مجلسى احتمال داده‏اند نویسنده‏ى آن شعر، امام کاظم(علیه السلام) باشند.)»
پی نوشت ها :
 
1- السماوه، بلدة فی العراق. المنجد.
2- تدمر او عروس الصحراء او پالمیرا، مدینة فی قلب الصحراء السوریة. المنجد. 3- (قال المجلسی قدس‏سره ذیل الروایة) أقول: لا یبعد کونه الکاظم(علیه السلام) ذهب لإتمام الحجة علیهم. بحارالانوار، ج 48، ص 181 و 182، ر 25، از مقتضب الأثر، ص 55.
 
فاضله
 
فَضِلَ و فَضُلَ، فَضْلاً: کان ذا فضل، کان ذا فضیلة،
الفَضْل: الإحسان أو الإبتداء، به بلا علة له،
فاضل: ذوالفضل، ذوالفضیلة،
الفاضلة: الدرجة الرفیعة فی الفضل.
زنى را که داراى منقبت و فضیلتى باشد، فاضله گویند. حضرت فاطمه ی زهراء (علیهاالسلام) عین فضیلت است. و به قول شاعر:
أ ترید أن تحصى فضائل فاطم *** نقد الحساب و فضلها لم ینفد
شمارش اوصاف فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) تمام نخواهد شد، اما اعداد به اتمام خواهد رسید.
فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام زنى با فضیلت
 
«... السلام علیک أیّتها «الفاضلة» الزکیة...،
درود بر تو اى زن با فضیلت! و اى زنى که از هر آلودگى خود را پاک نموده‏اى». (1)
پی نوشت ها :
 
1- بحارالانوار، ج 100، ص 199، ر 20 از الاقبال، ص 100.
 
فریده
 
الفرید: الواحد، المتفرّد، الّذی لا نظیر له، الشذرة ت فصل الذهب و اللؤلؤ، الدر إذا نظم و فصل بغیره، الجوهرة النفیسة،
الفریدة: مؤنث الفرید، یقال: أتى بالفرائد، أی، بألفاظ تدّل على عظم فصاحته و جزالة منطقه و إصالة عربیته.
هر چیز که مانند درّ و گوهر نایاب و نفیس باشد، فرید و فریده گویند. حضرت فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) ، گوهرى بى‏نظیر در میان تمام زنان جهان است، لذا شایسته است او را فریده بنامیم. زنى که تنها و بى‏یاور بماند، مانند گوهرى است دور از دست دیگران، همچون حضرت فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) که پس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بى‏یار و یاور ماند، لذا یکى از القاب ایشان فریده مى‏باشد، چنانچه در روایت ذیل‏الذکر مى‏آید.
فضه از حضرت فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام خبر مى‏دهد
 
روى ورقه بن عبداللَّه الأزدی قال:
«خرجت حاجّاً إلى بیت‏اللَّه الحرام راجیاً لثواب اللَّه ربّ العالمین.
فبینما أنا أطوف و إذا أنا بجاریة سمراء و ملیحة الوجه، عذبة الکلام و هی تنادی بفصاحة منطقها و هی تقول: «اللهمّ ربّ الکعبه الحرام و الحفظة الکرام و زمزم والمقام والمشاعر العظام و رب محمّد خیر الأنام (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) البررة الکرام أسالک أن تحشرنی مع ساداتی الطاهرین و أبنائهم الغر المحجلین المیامین». ألا فاشهدوا یا جماعة الحجاج! والمعتمرین! إنّ موالی خیرة الأخیار و صفوة الأبرار والذین علا قدرهم على الأقدار و إرتفع ذکرهم فی سائر الأمصار المرتدین بالفخار. قال ورقة بن عبداللَّه فقلت یا جاریة! إنّی لأظنک من موالی أهل البیت علیهم‏السلام فقالت: أجل. قلت لها: و من أنت من موالیهم؟ قالت: أنا فضة أمة فاطمة الزهراء إبنة محمّد المصطفى صلى الله علیها و على أبیها و بعلها و بنیها، فقلت لها: مرحباً بک و أهلاً و سهلاً فلقد کنتُ مشتاقا إلى کلامک و منطقک فارید منک الساعة أن تجیبینی من مسألة أسالک فإذا أنت فرغت من الطّواف قفی لی عند سوق الطعام حتى آتیک و أنت مثابة مأجورة. فإفترقنا، فلما فرغت من الطّواف و أردت الرجوع إلى منزلی جعلت طریقی على سوق الطعام و إذا أنا بها جالسة فی معزل عن الناس فأقبلت علیها و إعتزلت بها و أهدیت إلیها هدیة و لم أعتقد أنها صدقة ثم قلت لها: یا فضة! أخبرینی عن مولاتک فاطمة الزهراء(علیهاالسلام) و ما الّذی رأیت منها عند وفاتها بعد موت أبیها محمّد(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) قال ورقه: فلمّا سمعت کلامی تغر غرت عیناها بالدّموع، ثم إنتحبت نادبة و قالت: یا ورقه بن عبداللَّه! هیجت علی حزناً ساکناً و اشجاناً فی فؤادی کانت کامنة فإسمع الآن ما شاهدت منها (علیهاالسلام) إعلم أنّه لما قبض رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) إفتجع له الصغیر والکبیر و کثر علیه البکاء علیه البکاء و قلّ العزاء و عظم رزوه على الأقرباء و الأصحاب والأولیاء و الأحباب والغرباء و الأنساب و لم تلق إلّا کلّ بک و باکیة و نادب و نادبة و لم یکن فى أهل الأرض والأصحاب والأقرباء والأحباب أشدّ حزناً و أعظم بکاء و إنتحاباً من مولاتی فاطمة الزهراء(علیهاالسلام) و کان حزنها یتجدد و یزید و بکاؤها یشتد فجلست سبعة أیام لایهدالها أنین و لایسکن منها الحنین کل یوم جاء کان بکاؤها اکثر من الیوم الأوّل فلما فی الیوم الثامن أبدت ما کتمت من الحزن فلم تطق صبراً إذ خرجت و صرخت فکانها من فم رسول‏الله (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) تنطق فتبادرت النسوان و خرجت الولائد والوالدان و ضج الناس بالبکاء والنحیب و جاء الناس من کل مکان و اطفئت المصابیح لکیلا تتبین صفحات النساء و خیل إلى النسوان أنّ رسول‏اللَّه صلى الله علیه و آله قد قام من قبره و صارت الناس فى دهشة و حیرة لما قد رهقهم و هی(علیهاالسلام) تنادی و تندب أباه واأبتاه واصفیا وامحمداه وا اباالقاسماه و اربیع الأرامل والیتامى من للقبلة و المصلى و من لابنتک الوالهة الثکلى، ثم أقبلت تعثر فى اذیالها و هی لاتبصر شیئاً من عبرتها و من تواتر دمعتها حتى دنت من قبر أبیها محمد (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فلما نظرت إلى الحجرة وقع طرفها على الماذنة فقصرت خطاها و دام نحیبها و بکاها الى ان اغمى علیها فتبادرت النسوان إلیها فنضحن الماء علیها و على صدرها و جبینها حتى أفاقت فلما افاقت من غشیتها قامت و هی تقول رفعت قوتی و خاننی جلدی و شمت بی عدوی والکمد قاتلی. یا أبتاه! بقیت والهة وحیدة و حیرانة «فریدة» فقد إنخمد صوتی و انقطع ظهرى و تنغص عیشی و تکدر دهری فما أجد یا أبتاه! بعدک أنیساً لوحشتى و لا راداً لدمعتی و لا معیناً لضعفی فقد فنّى بعدک محکم التنزیل و مهبط جبرئیل و محلّ میکائیل إنقلبت بعدک یا أبتاه! الأسباب و تغلقت دونی الأبواب فأنا للدنیا بعدک قالیة و علیک ما ترددت أنفاسی باکیة لاینفد شوقى إلیک و لا حزنی علیک...، "(1)
ورقة بن عبداللَّه ازدى مى‏گوید: از منزل خارج شدم و به امید ثواب و اجر خداوند متعال، براى انجام مناسک حج به زیارت بیت‏الحرام مشرف شدم. در حالى که طواف مى‏کردم خانمى سبزه رو، شیرین گفتار و خوش کلام دیدم که با لهجه‏اى فصیح ندا مى‏داد: «اللهمّ رب الکعبة الحرام والحفظة الکرام و زمزم والمقام والمشاعر العظام و ربّ محمد خیر الأنام (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) البررة الکرام أسالک أن تحشرنی مع ساداتی الطاهرین و أبنائهم الغرّ المجّلین المیامین.» اى حجّاج! آگاه باشید که بزرگان من از بهترین مردم بودند، از برگزیدگان خوبان بودند، کسانى که عظمت آنها بر هر عظمتى، برترى داشت، لباس فخرى که بر تن داشتند، در هر زمانى یاد آنها را زنده داشت. به او گفتم: اى خانم! گمان مى‏کنم از خدمتکاران اهل‏بیت(علیهم السلام) باشى. جواب داد: بلى. گفتم: خدمتکار چه کسى از اهل‏بیت(علیهم السلام) بودى؟ گفت: من فضه هستم، خدمتکار حضرت فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) ، دختر حضرت محمّد (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) هستم که بر او و شوهر و دو فرزندش درود باد! بدو گفتم: آفرین بر شما! من بسیار مشتاق بودم تا سخنان شما را بشنوم، خواهان فرصتى هستم تا مطلبى را با شما در میان بگذارم، هرگاه از طواف فارغ شدى، در بازار غذافروشان بایستید تا من بیایم، خداوند به شما ثواب و اجر عنایت کند. این کلام را که گفتیم، از همدیگر جدا شدیم.
«زمانى که از طواف فارغ شدم و مى‏خواستم به منزل مراجعت کنم، راهم را به طرف بازار طعام قرار دادم، ایشان را یافتم و در کنارش، به دور از مردم نشستم و هدیه‏اى به او دادم که مرادم صدقه نبود. به او گفتم: اى فضه! از بانوى خود فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) برایم بگو، بعد از رحلت پدرش، حضرت محمد(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و هنگام شهادت حضرت فاطمه‏ى زهراء (علیهاالسلام) چه دیدى؟
«ورقه مى‏گوید: زمانى که فضّه این سخن مرا شنید چشمانش پر از اشک شد، ناله‏اى سر داد و گفت: اى ورقة بن عبداللَّه! غم و اندوهى را که مدتى فراموش شده بود تازه نمودى؟ غم جانکاهى که در قلبم پنهان کرده بودم، آشکار کردى، پس بشنو که از آن بانو (علیهاالسلام) چه دیدم.
«آنگاه که پیامبر از دنیا رفت، کوچک و بزرگ در مصیبت او فرورفتند، گریه‏ى بر او بسیار بود و تسلى‏دهنده و آرامشى در میان نبود. این مصیبت بر خویشاوندان و اصحاب و دوستان و حتى غریبه‏ها سنگین بود، با کسى برخورد نمى‏کردى مگر این که گریان بود و ناله سر مى‏داد. در بین تمام اهل زمین از اصحاب و دوستان و خویشاوندان، کسى از بانویم فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) اندوه و گریه و ناله بیشتر نداشت. غم و اندوه او زیاد مى‏گشت و تازه مى‏شد و گریه او شدت مى‏یافت. هفت روز صبر نمودیم، ناله‏ها و فریادهاى او خاموش نگشت، هر روز که مى‏آمد، گریه‏ى او از روز پیشین بیشتر مى‏شد، روز هشتم که رسید، آنچه از غم و اندوه پنهان نموده بود، به یکباره آشکار کرد. طاقت صبر و شکیبایى نداشت، از خانه خارج مى‏شد و ناله سر مى‏داد، به گونه‏اى سخن مى‏گفت که گویى پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) سخن مى‏گوید، زنها به سوى او شتافتند و فرزندان، از خانه‏ها خارج شدند، مردم ناله سر مى‏دادند و گریه مى‏کردند، مردم از همه جا جمع شدند، چراغها را خاموش کردند تا کسى صورت زنها را نبیند، زنان گمان مى‏کردند پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) از قبر بیرون آمده، همه در وحشت و اضطراب بسر مى‏بردند، فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام) ناله و فریاد مى‏زد: وامحمّداه! وا اباالقاسماه!
«گامهایش لغزان شد، از بس گریه مى‏کرد و اشک مدام از چشمانشان جارى بود، دیگر جایى را نمى‏دید. جلو آمدند تا نزدیک قبر پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) شدند، پس نگاهى به حجره انداختند، همان جا که در کنارش مأذنه قرار داشت، گامهایش را کوتاه برمى‏داشت، گریه و ناله‏اش ادامه داشت تا این که بى‏هوش شد، زنان به طرف او دویدند، آب بر سر و روى او ریختند تا به هوش آمد، زمانى که به هوش آمد، ایستاد و عرضه داشت: توانم ناتوان شده است، بدنم یارى‏ام نمى‏کند، دشمنم سرکوفت مى‏زند، غم و اندوه مرا مى‏کشد. پدرجان! تنها، با غم بسیار، حیران و مضطرب مانده‏ام. صدایم خاموش شده، پشتم شکسته، زندگى‏ام نابود شده، روزگارم تیره و تار است. پدرجان! بعد از تو هیچ مونسى به هنگام تنهایى‏ام ندارم. کسى نیست که اشکهایم را بزداید، کمکى براى ناتوانى‏هایم نمى‏یابم، بعد از تو فراموش شد که قرآن بر ما نازل شده، خانه‏ى ما محل رفت و آمد جبرئیل بوده، میکائیل به منزل ما مى‏آمده. پدر جان! بعد از تو همه چیز دگرگون شد، درها همه بر رویم بسته است، بعد از تو دیگر هیچ مهرى بر این دنیا ندارم، همیشه بر تو گریانم شوق دیدار تو و غم جانکاه رفتنت، هیچ‏گاه از من جدا نمى‏شود.»
پی نوشت ها :
 
1- بحارالانوار، ج 43، ص 174- 176، ر 15.
کریمه
 
کَرُمَ، کَرَماً و کَرَمَةً و کَرامَةً: أعطى السهولة و جاد، ضد لؤم،
الکریم: ذوالکَرَم، یقال «رجل کریم»، أی، سخی معطاء، یطلق «الکریم» من کل شى‏ء على أحسنه و على کل ما یرضى و یحمد فی بابه،
الکریمة: ذوالکرم والحسب، یقال «فلان کریمة قومه»، أی، کریمهم و شریفهم.
زنى که اهل بخشش و کَرَم باشد، کریمه نامیده مى‏شود. حضرت زهراء (علیهاالسلام) عین کرم و بخشش است. کسى نیست که از بخششهاى آن بزرگوار بى‏خبر باشد. کریمه‏ى اهل‏بیت، فاطمه(علیهاالسلام) است. حتى ائمه‏ى اطهار (علیهم‏السلام) نیز هنگام گرفتارى دست به دامان کریمه اهل‏بیت، حضرت فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام) مى‏زدند
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام اهل جود و کرم
 
«... اللهمّ صلّ على السیدة المفقودة «الکریمة» المحمودة الشهیدة العالیة الرشیدة...
خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنى باکرامت و پسندیده، زنى شهیده در راه خدا، زنى بلندهمت و رشیده درود فرست.» (1)
پی نوشت ها :
 
1- بحارالانوار، ج 102، ص 220، ر 1 از عتیق غروى.
 
کوثر
 
الکوثر، فوعل من الکثرة و هو الشى‏ء الّذی من شأنه الکثرة والکوثر، الخیر الکثیر. (1)
«کوثر مبالغه‏ى در کثرت است و به قول زمخشرى «المفرط الکثرة»، یعنى چیزى که کثرت آن فزون از حد است. به یک زن بادیه‏نشین که پسرش از سفر برگشته بود گفتند: «بم آبَ إبنک؟ قالت آبَ بکوثر» یعنى پسرت با چه چیز برگشت؟ گفت: با فایده‏ى فزون از حد (کشاف) راغب گوید: «تکوثر الشى‏ء»، یعنى شى‏ء تا آخرین حد زیاد شد. در قاموس و اقرب آمده: «الکوثر، الکثیر من کل شى‏ء» طبرسى (رحمه‏اللَّه) فرموده: «کوثر چیزى است که کثرت از شأن آن است و کوثر، خیر کثیر است.» (2)
کوثر، وصف است که از کثرت گرفته شده و به معنى خیر و برکت فراوان است و به افراد سخاوتمند، کوثر گفته مى‏شود.
فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام خیر کثیرى که به پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم عطا شد
 
«إنَّا أعطیناک الکوثر»، ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم.
فصل لربک وانحر، اکنون که چنین است براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن.
إنَّ شانئک هو الأبتر، مسلماً دشمن تو ابتر و بلا عقب (بدون نسل) است.»
در شأن نزول این سوره مى‏خوانیم:«عاص بن وائل» که از سران مشرکان بود، پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) را به هنگام خارج شدن از مسجدالحرام ملاقات کرد، و مدتى با حضرت گفتگو نمود، گروهى از سران قریش در مسجد نشسته بودند و این منظره را از دور مشاهده کردند، هنگامى که «عاص بن وائل» وارد مسجد شد به او گفتند: با که صحبت مى‏کردى؟ گفت: با این مرد « ابتر»!
این تعبیر را به خاطر این انتخاب کرد که «عبداللَّه»، پسر پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) از دنیا رفته بود، و عرب کسى را که پسر نداشت «ابتر» (یعنى بلاعقب) مى‏نامید. و لذا قریش این نام را بعد از فوت پسر پیامبر براى حضرت انتخاب کرده بود (سوره فوق نازل شد و پیغمبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) را به نعمتهاى بسیار و کوثر بشارت داد و دشمنان او را ابتر خواند).
توضیح این که، پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) دو فرزندپسر از بانوى گرامى اسلام، حضرت خدیجه (علیهاالسلام) داشتند: یکى قاسم و دیگرى طاهر که او را عبداللَّه نیز مى‏نامیدند و این هر دو، در مکه از دنیا رفتند و پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فاقد فرزند پسر شد. این موضوع زبان بدخواهان قریش را گشود. کلمه‏ى «ابتر» را براى حضرتش انتخاب کردند. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) در سال هشتم هجرى در مدینه از ماریه‏ى قبطیه، صاحب فرزند ذکور دیگرى به نام ابراهیم شد، ولى اتفاقاً او نیز قبل از آن که به دو سالگى برسد چشم از دنیا پوشید و وفات او قلب پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) را آزرد.
آنها طبق سنت خود براى فرزند پسر اهمیت فوق‏العاده‏اى قائل بودند و او را تداوم‏بخش برنامه‏هاى پدر مى‏شمردند. بعد از این ماجرا آنها فکر مى‏کردند با رحلت پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) برنامه‏هاى او به خاطر نداشتن فرزند ذکور تعطیل خواهد شد و خوشحال بودند.
سوره‏ى کوثر نازل شد و خداوند در این سوره به طور اعجاب‏آمیزى به آنها پاسخ گفت و خبر داد که دشمنان او ابتر خواهند بود و برنامه‏ى اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد. بشارتى که در این سوره داده شد از یک سو ضربه‏اى بود بر امیدهاى دشمنان اسلام و از سوى دیگر تسلى خاطرى براى رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) بود که بعد از شنیدن آن لقب زشت و توطئه‏ى دشمنان، قلب پاکش غمگین و مکدر شده بود. (3)
کوثر یک معنى جامع و وسیع دارد و آن، خیر وسیع و فراوان است و مصادیق آن زیاد است، (4)
ولى بسیارى از بزرگان علماى شیعه وجود مبارک حضرت فاطمه‏ى زهراء (علیهاالسلام) را یکى از روشن ترین مصداق هاى آن دانسته‏اند، چرا که شأن نزول آیه مى‏گوید: آنها پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) را متهم مى‏کردند که بلاعقب است. قرآن ضمن نفى سخن آنها مى‏گوید: «ما به تو کوثر دادیم.» از این تعبیر استفاده مى‏شود که این خیر کثیر، همان حضرت فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) است، زیرا نسل و ذریه‏ى پیامبراکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) به وسیله‏ى همین دختر گرامى در جهان انتشار یافت، نسلى که نه تنها فرزندان جسمانى پیامبر بودند، بلکه آیین او و تمام ارزشهاى اسلام را حفظ کردند و به آیندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم اهل‏بیت (علیهم‏السلام) که آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلکه هزاران نفر از فرزندان حضرت فاطمه (علیهاالسلام) در سراسر جهان پخش شدند که در میان آنها علماى بزرگ، نویسندگان، فقها، محدثان، مفسران والامقام و فرماندهان عظیم بودند که با ایثار و فداکارى در حفظ آیین اسلام کوشیدند.
در اینجا به بحث جالبى از فخررازى برخورد مى‏کنیم که در ضمن تفسیرهاى مختلف کوثر مى‏گوید: «قول سوم این است که این سوره به عنوان ردّ بر کسانى نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) خرده مى‏گرفتند، بنابراین معناى سوره این است که: خداوند به او نسلى مى‏دهد که در طول زمان باقى مى‏ماند. ببین! چه تعداد از اهل‏بیت(علیهم السلام) را شهید کردند در عین حال جهان مملو از آنهاست این در حالى است که از بنى‏امیه (که دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذکرى در دنیا باقى نمانده، سپس بنگر و ببین چقدر از علماى بزرگ در میان آنهاست مانند «باقر» و «صادق» و «رضا» و «نفس زکیه» و...» (5) و (6)
کوثرى که به پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) عنایت شده است همان کثرت نسل و ذرّیه‏ى آن حضرت است، پس مراد از کوثر یا فقط کثرت ذریه‏ى آن حضرت است و یا مراد از کوثر خیر بسیار است، که در ضمن آن کثرت نسل پیامبر نیز مورد نظر است، زیرا اگر کثرت نسل پیامبر ملحوظ نباشد، آیه‏ى اخیر («إنَّ شانئک هو الأبتر»، دشمن تو بى‏نسل خواهد ماند و او ابتر خواهد شد.) بدون فایده خواهد بود، پس آیات قبل باید پیرامون نسل پیامبر باشد، تا این سخن، را ابتر بودن دشمن پیامبر معنا دهد و بى‏فایده نباشد. (7)
پی نوشت ها :
 
1- مجمع‏البیان فی تفسیر القرآن، أبوعلی الفضل بن الحسن الطبرسى، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1406 ه.ق، ج 10، ص 703.
2- قاموس قرآن، سید على‏اکبر قرشى، دارالکتب الاسلامیه، چاپ هفتم 1361، ج 6، ص 93.
3- تفسیر نمونه، ج 27، ص 368 و 369.
4- تا آنجا که فخررازى در تفسیر کوثر پانزده قول را ذکر کرده است.
- نفس زکیه لقبى است براى «محمد بن عبداللَّه» فرزند «امام حسن مجتبى» که به دست «منصور دوانقى» در سال 145 هجرى به شهادت رسید. - تفسیر نمونه، ج 27، ص 375- 376 به نقل از تفسیر فخر رازى ج 32، ص 124.
7- إنّ کثرة ذریته (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) هی المراده وحدها بالکوثر الذی أعطیه النّبى (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) أو المراد بها الخیر الکثیر و کثرة الذریة مرادة فی ضمن الخیر الکثیر و لو لا ذلک لکان تحقیق الکلام بقوله: «إنَّ شانئک هو الأبتر» خالیاً عن الفائدة. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمّد حسین طباطبائى، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، چاپ دوم 1394 ه.ق، ج 20، ص 370.
 
کوکب
 
کَوْکَبَ الحدید: برق و توقّد،
الکوکب: النجم، الزُّهرة، یقال: «یوم ذو کواکب» إذا وصف بالشدّة، کأنّه أظلم بما فیه من الشدائد حتى رُئِیَتْ کواکبُ السماء.
کوکب، یعنى ستاره‏ى درخشان. در روایت، مثل فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام) را در بین زنان جهان، مانند ستاره‏ى درخشانى معرفى مى‏کند که در میان تمام زنان عالم مى‏درخشند.
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام ستاره‏ى درخشنده
 
قال أبوعبداللَّه (علیه السلام) :
«فی قول اللَّه تعالى «اللَّه نور السماوات والأرض مثل نوره کمشکوة»... فاطمة «کوکب» دُرّی بین نساء أهل الدنیا...،
امام صادق (علیه السلام) درباره‏ى سخن خداوند « اللَّه نور السماوات والأرض مثل نوره کمشکوة» فرمودند: فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام) ستاره‏اى نورانى در بین زنان اهل دنیاست.» (1)
پی نوشت ها :
 
1- اصول کافى، ج 1، ص 195.
مبشره
 
بَشَرَ، و بَشِرَ: سُرَّ، بَشَّرَ: فرّحه و بلّغه البُشرى،
البَشیر: مُبلّغ البُشرى.
زنى را که خبر بشارت دهد، «مبشّره» نامند. حضرت زهراى مرضیه (علیهاالسلام) بشارت‏دهنده اولیاى الهى بوده است.
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلاممژده دهنده‏ى اولیاى خداوند
 
«اللهمّ صل على محمد و أهل‏بیته و صلّ على البتول الطاهرة الصدیقة المعصومة التقیة النقیة الرضیة المرضیة الزکیة الرشیدة المظلومة المقهورة، المغصوبة حقها، الممنوعة إرثها، المکسور ضلعها، المظلوم بعلها، المقتول ولدها، فاطمة بنت رسول‏اللَّه (علیهاالسلام) و بضعة لحمه و صمیم قلبه و فلذة کبده و النخبة منک له والتحفة خصصت بها وصیه و حبیبة المصطفى و قرینة المرتضى و سیدة النساء و «مبشرة» الأولیاء، (1)
حلیفة الورع والزهد و تفاحة الفردوس والخلد...،
خداوندا! بر محمّد و اهل‏بیت او درود فرست، سلام و درود بر خانمى که بتول، طاهره، صدیقه، معصومه، تقیه، نقیه، رضیه، مرضیه، زکیه، رشیده و مظلومه است، زنى که حقش غصب گردیده، از ارث محرومش کردند، پهلویش را شکستند، به شوهرش ستم روا داشتند، فرزندانش را کشتند، فاطمه‏ى زهرایى که دختر پیامبر است، پاره‏ى تن رسول‏اللَّه و ژرفاى دل اوست. زهرا جگرگوشه پیامبر، دخترى که خود براى پیامبرت برگزیدى، هدیه‏اى که مخصوص وصى رسول‏اللَّه گردانیدى، حبیبه‏ى پیامبر است، همسر امیرالمؤمنین، سرور بانوان جهان، بشارت‏دهنده به اولیاى خداوند، نمونه‏ى تقوا و زهد و میوه‏اى بهشتى است.» (2)
پی نوشت ها :
 
1- قوله: «مبشّرة الأولیاء» على بناء إسم المفعول، أی، التى بشّر اللَّه الأولیاء بها، و یحتمل بناء إسم الفاعل لأنها تبشر أولیاءها و أحباءها فی الدنیا والآخرة بالنجاة من النار، و لذا سمیت (علیهاالسلام) بفاطمة. فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفى، ج 2، ص 595.
2- بحارالانوار، ج 100، ص 199، ر 20 از الاقبال، ص 100.
 
محموده
 
حَمِدَ، حَمْداً و مَحْمَداً و مَحْمِداً و مَحْمِدَةً و مَحْمِدَةً: أثنى علیه: الشى‏ء: وجده حمیداً: حَمَدَه: حَمِدَهُ، شکره،
الحمد: نقیض الذّم.
زن پسندیده و لایق ستایش را، محموده گویند. حضرت فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام) محموده و پسندیده است، همچون پدرشان که محمود و محمّد و پسندیده است.
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام زنى پسندیده
 
«... اللهمّ صلّ على السیّدة المفقودة الکریمة «المحمودة» الشهیدة العالیة الرشیدة...،
خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنى باکرامت و پسندیده، زنى شهیده در راه خدا، زنى بلندهمت و رشیده درود فرست.» (1)
پی نوشت ها :
 
1- بحارالانوار، ج 102، ص 220، ر 1 از عتیق غروى.
 
مطهره
 
از نظر لغت، در نام طاهره ذکر شد.
مطهره نیز مانند طاهره و طیبه، معناى پاکى و طهارت مى‏دهد و گفته شد که صدیقه‏ى کبرى (علیهاالسلام)، هم داراى طهارت باطن بود و هم پاکى ظاهرى داشت.
جسم فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام پاک و پاکیزه
 
فقال علی (علیه السلام) :
«واللَّه لقد أخذت فی أمرها غسلتها فى قمیصها و لم أکشفه عنها فواللَّه! لقد کانت میمونة طاهرة «مطهرة» ثم حنطتها من فضلة حنوط رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و کفنتها و أدرجتها فی أکفانها فلما هممت أن أعقد الرداء نادیت یا أمّ‏کلثوم! یا زینب! یا سکینه! یا فضة! یا حسن! یا حسین! هلمّوا تزودوا من اُمّکم فهذا الفراق و اللقاء فی الجنة...، (1)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى‏فرمایند: خدا را شاهد مى‏گیرم که فاطمه(علیهاالسلام) را در میان لباسهایش غسل دادم، در حالى که بدنى پاک و پاکیزه و پر برکت داشت. پس از غسل، با حنوطى که از پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) اضافه آمده بود، ایشان را حنوط (2) نمودم و داخل کفن قرار دادم. وقتى خواستم بندهاى کفن او را ببندم صدا زدم: اُمّ‏کلثوم! زینب! سکینه! (3) فضه! (4) حسن و حسینم! بیایید، آخرین توشه را از پیکر پاک مادرتان برگیرید. اکنون زمان فراق شما با مادرتان است و ملاقات (مجدد) شما در بهشت خواهد بود.»
پی نوشت ها :
 
1- بحارالانوار، ج 43، ص 179، ر 15.
2- مسأله 585 رساله عملیه امام خمینى قدس‏سره «بعد از غسل واجب است میت را حنوط کنند، یعنى به پیشانى و کف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاى او کافور بمالند. و مستحب است به سر بینى میت هم کافور بمالند و باید کافور ساییده و تازه باشد و اگر به واسطه‏ى کهنه بودن، عطر او از بین رفته باشد کافى نیست.»
3- در بعضى از روایات، نام سکینه وجود ندارد. در هر صورت هیچ فرزندى به نام سکینه براى فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) در تاریخ ثبت نشده است.
4- گذشتن از این نکته و هیچ نگفتن کمى دشوار است. مگر فضه دختر فاطمه (علیهاالسلام) است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) او و فرزندان زهراء (علیهاالسلام) را با هم مورد خطاب قرار داده مى‏گوید: بیایید و از مادرتان آخرین توشه را برگیرید؟ گرچه مى‏توان گفت: امیرالمؤمنین از باب تغلیب چون چهار فرزند خود را صدا زده است، لذا فضه را نیز جزو فرزندان خود محسوب کرده است، لکن تصور مى‏شود مطلب فراتر از این باشد. پس سرَّش چیست؟ شما سخن معروف پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) درباره سلمان را به یاد دارید. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) مکرر مى‏فرمودند: «سلمان از ما اهل‏بیت است». این جمله فقط درباره سلمان گفته نشده است، بلکه ما بیشتر درباره‏ى او، این جمله را به یاد داریم «مقداد منا» «اباذر منا» «جابر منا» «عمار منا» و تعابیرى این گونه در مجامع روایى ما فراوان است، در دنباله‏ى پاورقى به چند روایت اشاره مى‏کنیم. چرا سلمان و اباذر و مقداد و یا دیگران به مقامى رسیدند که پیامبر درباره آنها فرمودند: « این افراد از ما اهل‏بیت هستند». تفصیل این مطلب از حوصله‏ى این پاورقى خارج است فقط بدانید ایشان کسانى بودند که در کسب معارف دین سخت کوشا بودند و در شناخت پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم‏السلام) به درجه‏اى از معرفت رسیده بودند که ائمه اطهار(علیهم‏السلام) آنها را از خودشان مى‏دانستند، اگر چنین باشد (که هست) پس هرکس این معرفت را کسب کند و به معارف خود عمل نماید از اهل‏بیت خواهد شد.
فضه، خادمه‏ى فاطمه زهراء (علیهاالسلام) ، یک کنیز نبود، بلکه خود عارفى تمام بود، لذا شناخت او از حضرت على (علیه السلام) و حضرت فاطمه زهراء(علیهاالسلام) یک شناخت عالى است، پس فضه‏اى که اهل‏بیت(علیهم السلام) را آنچنان که باید شناخته است و بر طبق این معرفت، در برابر آنها تواضع مى‏کند باید از اهل‏بیت(علیهم السلام) بشود. امیرالمؤمنین (علیهاالسلام) مى‏فرماید: «اللهم بارک لنا فى فضتنا» خداوندا! این فضه، از ما اهل‏بیت(علیهم السلام) است، تمام برکات خود را بر او نازل گردان. امید است ما هم جزو دوستداران آنها قرار گیریم.
در اینجا براى اهل تحقیق چند روایت مى‏آوریم تا مفاهیم بالا را روشن نماید و براى آنکه کمتر از بحث دور افتیم، ترجمه آنها را ذکر نمى‏کنیم. عن الرضا (علیه السلام) عن على (علیه السلام) قال: قال النبى (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : «سلمان منا اهل البیت.» بحارالانوار، ج 22، ص 326، ر 28، عن الفضل بن عیسى الهاشمى قال: دخلت على أبی‏عبداللَّه (علیه السلام) أنا و أبی فقال له: «أ من قول رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : سلمان رجل منا اهل البیت. فقال: نعم. فقال: أی من ولد عبدالمطلب فقال: منا أهل البیت. فقال له: أی من ولد أبی‏طالب. فقال: منا أهل البیت. فقال له: إنی لا أعرفه فقال: فأعرفه یا عیسى! فإنه منا أهل البیت. ثم أو ما بیده إلى صدره، ثم قال: لیس حیث تذهب ان اللَّه خلق طینتنا من علیین و خلق طینه شیعتنا من دون ذلک فهم منّا و خلق طینه عدونا من سجین و خلق طینه شیعتهم من دون ذلک و هم منهم و سلمان خیر من لقمان.
بحارالانوار، ج 22، ص 331، ر 42، ذکر عند ابى‏جعفر (علیه السلام) سلمان الفارسی قال: مه لا تقولوا سلمان الفارسی ولکن قولوا سلمان الحمدی ذاک رجل منا أهل البیت. بحارالانوار، 22 ص 349، ر 67 عن أبی‏جعفر الباقر قال: سمعت جابر بن عبداللَّه الانصارى یقول: سألت رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) عن سلمان الفارسی فقال (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : سلمان بحرالعلم لایقدر على نزحه. سلمان مخصوص بالعلم الأوّل والآخر، ابغض اللَّه من أبغض سلمان و أحبّ من أحبّه. قلت: فما تقول فى أبی‏ذر؟ قال: و ذاک منّا، أبغض اللَّه من أبغضه و أحبّ من أحبّه. قلت: فما تقول فی المقداد؟ قال: و ذاک منّا، أبغض اللَّه من أبغضه و أحبّ من أحبّه. قلت: فما تقول فی عمار؟ قال: و ذاک منّا، أبغض اللَّه من أبغضه و أحبّ من أحبّه. قال جابر: فخرجت لا بشّرهم، فلما ولیت، قال (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) الیّ یا جابر! الیّ یا جابر! و أنت منّا، أبغض الله من أبغضک و أحبّ من أحبّک. قال: فقلت: یا رسول‏اللَّه! فما تقول: فی علی بن أبیطالب؟ فقال: ذاک نفسی، قلت: فما تقول فی الحسن والحسین؟ قال: هما روحی و فاطمة اُمّهما إبنتی یسؤونی ما ساءها و یسرّنی ما سرّها، اُشهد الله إنّی حرب لمن حاربهم، سلم لمن سالمهم. یا جابر! إذا أردت أن تدعو الله فیستجیب لک فاُدعه بأسمائهم، فإنّها أحبّ الأسماء إلى الله عزّ و جلّ. بحارالانوار، ج 22، ص 347، ر 63.
 
 
معصومه
 
عَصَمَ، عَصْماً الشى‏ءَ: منعه، عصم اللَّه فلاناً من المکروه: حفظه و وقاه، خدا او را حفظ کرد و بازداشت.
العِصْمَة: المنع، ملکة إجناب المعاصى والخطاء.
زنى را که داراى مقام عصمت از گناه باشد، معصومه گویند. حضرت فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام) داراى مقام عصمت بود، هم عصمت از گناه، هم عصمت از خطا و اشتباه، و حتى از سهو و نسیان نیز در امان بودند.
فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام مصون از خطا و اشتباه
 
«... اللهمّ صلّ على السیّدة المفقودة الکریمة المحمودة الشهیدة العالیة الرشیدة، اُمّ‏الأئمة و سیدة نساء الاُمّة بنت نبیک، صاحبة ولیک، سیدة النساء، و وارثة سید الأنبیاء، و قرینة سیدالأوصیاء، «المعصومة» من کل سوء، صلاة طیبة مبارکة
... خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنى باکرامت و پسندیده، زنى شهیده در راه خدا، زنى بلندهمت و رشیده مادر پیشوایان دین، سرور زنان امت، دختر پیامبر خود، همسر ولى تو، سرور زنان، وارث پیامبر، همتاى امیرالمؤمنین، زنى که از هر بدى به دور است درود فرست، درودى پاک و پربرکت. (1)
پی نوشت ها :
 
1- بحارالانوار، ج 102، ص 220، ر 1 از عتیق غروى.
 

ملهمه
 

لَهِمَ، لَهْماً و لَهَماً الشى‏ءَ: إبتلعه بمرّة،
ألهم اللَّه فلاناً خیراً: أوحى إلیه به و لقّنه إیاه و وفقه له،
الإلهام: أن یلقى اللَّه فی نفس الإنسان أمراً یبعثه على فعل الشى‏ء أو ترکه، کأنّه شى‏ء ألقى فی الرُوع.
زنى را که به او الهام شود ملهمه گویند. حضرت فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام) در بسیارى از مواقع مورد الهام قرار مى‏گرفت. الهام درجه‏اى خفیف از ارتباط عالم معنا با انسان است و با وحى متفاوت است.

بر فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام الهام مى‏شده است
 

عن موسى بن جعفر عن أبیه (علیهم‏السلام) قال: قال علی بن أبی‏طالب (علیهماالسلام): «فبکى رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و ضمّها إلیه و قال: موفّقة رشیدة مهدیّة «مُلْهِمَة»،
امام کاظم(علیه السلام) از پدران خود نقل فرمودند که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) گریستند و حضرت زهرا (علیهاالسلام) را به سینه‏ى خود چسباندند و فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستى که از سوى خداوند مورد الهام واقع شده و از طرف او هدایت یافته‏اى.» (1)

پی نوشت ها :
 

1- بحارالانوار، ج 22، ص 492، ر 37 همچنین، ج 81، ص 324، ر 18 ر. ک: لقب رشیده.
 

ممتحنه
 

مَحَنَ، مَحْناً فلاناً: إختبره و جرَّبه، او را آگاهانید و آزمود.
إمتحن الشى‏ء: إختبره، آن را آزمود. و منه إمتحان الطلبة،
المِحْنَة: ما یمتحن به الإنسان من بلیّة،
مُمْتَحَنَة: زن آزموده و امتحان شده.
مُمْتَحِنَة: زن آزمایش‏کننده.
یکى از اسامى حضرت فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام) ممتحنه است. ممتحنه، یعنى زنى که امتحان شده است و از امتحان سربلند بیرون آمده است. در یک نگاه گذرا به زندگى حضرت فاطمه‏ى زهراء(علیهاالسلام)، سراسر حیات او را امتحان و آزمایش مى‏بینیم.

فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام سرفراز در امتحانات
 

«... یا «مُمْتَحَنَهُ» إمتحنک اللَّه الّذی خلقک، قبل عن أن یخلقک فوجدک لما إمتحنک صابرة...،
اى خانمى که خداوند تو را قبل از خلقتت آزمایش نمود و تو را در برابر امتحانات شکیبا یافت.» (1)
حضرت فاطمه‏ى زهرا(علیهاالسلام) در خردسالى مادر از دست مى‏دهد. غم و غصه‏ى پدر را نیز که با سرِ خاکستر آلود و پاى زخمى به خانه بازمى‏گردد، تحمل مى‏کند، لذا پدر، او را اُمّ‏ابیها مى‏خواند. در شب زفاف بى‏مادر به کابین بخت رفتن، امتحان کوچکى نیست. فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) هنگام تولد فرزندانش، صحنه‏ى شهادت آنها را دید، و این به راستى امتحان سختى است. اهانت به پیامبر خدا(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) که در بستر احتضار است، فوت پدر، غصب فدک، سیلى خوردن، بازوى ورم کرده از تازیانه، مولاى را طناب در گردن دیدن و... نمونه‏هایى از سختیها و مصائب آن حضرت است، پس، با وجود این همه تحمل کردن، سزاست که ائمه‏ى اطهار (علیهم‏السلام) در ادعیه ایشان را ممتحنه خطاب کنند.
«... السلام علیک أیّتها «المُمْتَحَنَة»...
درود بر تو اى زنى که مورد آزمایش الهى قرار گرفتى و سرفراز بیرون آمدى.» (2)

پی نوشت ها :
 

1- بحارالانوار، ج 100، ص 194، ر 11 از التهذیب، ج 6، ص 9.
2- بحارالانوار، ج 100، ص 198، ر 16 از مصباح‏الزائر، ص 25.
 

منصوره
 

نَصَرَ، نَصْراً: أعانه على دفع ضد أو رد عدو، در لغت یارى رساندن را گویند.
حضرت فاطمه‏ى زهرا(علیهاالسلام) در روز قیامت تمام عاشقان خود را یارى خواهد رساند و اگر ایشان دست ما گدایان درگه‏اش را نگیرد چگونه از آتش رهایى خواهیم یافت؟ اسم مفعول به معناى اسم فاعل است.

فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام میوه‏ى بهشتى است
 

عن أبى‏عبداللَّه جعفر بن محمّد بن علی عن أبیه عن جدّه (علیهم‏السلام) قال: قال رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«معاشر الناس! تدرون لما خلقت فاطمة(علیهاالسلام) ؟ قالوا: اللَّه و رسوله أعلم. قال (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : خلقت فاطمة (علیهاالسلام) حوراء إنسیة لا إنسیة و قال:... قالوا: یا رسول‏اللَّه! استشکل ذلک علینا تقول: حوراء إنسیة لا إنسیة. قال (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :... إهدى إلیّ ربّی تفاحة من الجنة أتانی بها جبرئیل (علیهاالسلام) ... ثم قال: یا محمّد! کلْها. قلت: یا حبیبى! یا جبرئیل! هدیة ربّی توکل؟ قال (علیه السلام) : نعم قد اُمرت بأکلها فأفلقتها (1)
فرأیت منها نوراً ساطعاً ففزعت من ذلک النور. قال (علیه السلام) : کل! فإنّ ذلک نور المنصورة، فاطمة (علیهاالسلام) . قلت: یا جبرئیل! و من «المنصورة»؟ قال (علیه السلام) : جاریة تخرج من صلبک و إسمها فى السماء منصورة و فی الأرض فاطمة (علیهاالسلام) . فقلت: یا جبرئیل! و لم سمیت فی السماء منصورة و فی الأرض فاطمة (علیهاالسلام) ؟ قال (علیه السلام) : سمّیت فاطمة (علیهاالسلام) فی الارض لأنه فطمت شیعتها من النار و فطموا أعداوها عن حبّها و ذلک قوله اللَّه فی کتابه و «یومئذ یفرح المؤمنون بنصراللَّه» بنصر فاطمة (علیهاالسلام) لمحبیها.
پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: اى اصحاب من! آیا مى‏دانید فاطمه (علیهاالسلام) از چه خلق شده است؟ عرضه داشتند: خدا و پیامبرش بر این مطلب آگاهترند. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: فاطمه (علیهاالسلام) ، فرشته‏ى انسانى است که تنها انسان نیست. (مردم از سخن پیامبر چیزى نفهمیدند) عرضه داشتند: این مطلب برایمان مشکل شد، مى‏فرمایید فرشته است و انسان، این چگونه ممکن است؟ پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند:... جبرئیل یک سیب از بهشت برایم هدیه آورد و سپس گفت: اى محمد! این سیب را میل نمایید. گفتم: اى دوست من، این سیب هدیه‏ى خداوند است، چگونه آن را بخورم؟ گفت: شما امر شده‏اید که این سیب را بخورید. پس آن را شکافتم، ناگهان نورى از آن درخشید. از آن نور در هراس شدم. گفت: بخور! این نور، نور فاطمه‏ى منصوره است. گفتم: منصوره کیست؟! گفت: دختر شما خواهد بود که اسمش در آسمانها منصوره است و در زمین فاطمه. سؤال کردم: چرا در آسمان و زمین به او منصوره و فاطمه مى‏گویند. گفت: در زمین فاطمه است، زیرا شیعیان او، از آتش جهنم گرفته شده‏اند و از دشمنانش حب او را گرفته‏اند. و در آسمان او را منصوره گویند به خاطر سخنى که خداوند در آیه‏ى «و یومئذ یفرح المؤمنون بنصراللَّه» دارد، یعنى یارى رسانیدن فاطمه‏ى زهراء (علیهاالسلام) به یاران و دوستان خود.» (2)

پی نوشت ها :
 

1- شکافتن و جدا نمودن.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 18، ر 17 از تفسیر فرات بن ابراهیم.
 

موفقه
 

وَفِقَ یَفِقُ وَفْقاً الأمَر: صادفه موافقاً،
وَفَّقَ الأمر: جعله موافقاً،
تَوَفَّقَ: نجح مسعاه، کان مظهراً لتوفیق اللَّه و تسهلت له طرق الخیر.
یقال: «لا یَتَوَفَّقَ عبدٌ إلاّ بتوفیق اللَّه».
فراهم آمدن وسایل انجام عمل مطلوب را توفیق گویند و بنابر روایتى از امام جواد (علیه السلام)، توفیق الهى یکى از صفات مؤمنین است. توفیق الهى، یعنى خداوند تمام وسایلى که براى انجام اعمال نیک نیاز است براى انسان فراهم آورد تا با صرف کمترین فرصت، بیشترین خدمت را انجام داده و به ثواب وافرى نائل گردد. این سخن در بیان علما چنین آمده است: التوفیق توجیه اسباب الخیر نحو المطلوب. موفقه به زنى گویند که خداوند بر او عنایت کرده و وسایل انجام امور نیک را برایش مهیا نموده است.
توفیقاتى که نصیب حضرت فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) گشت تا توانست الگوى همه جهانیان گردد بر هیچ کس پوشیده نیست.

فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام همراه با توفیقات الهى
 

عن موسى بن جعفر عن أبیه (علیهم‏السلام)... قال رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : «موفّقة» رشیدة مهدیّة ملهمة...،
پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستى که از سوى خداوند مورد الهام واقع شده است و از طرف او هدایت یافته‏اى.» (1)

پی نوشت ها :
 

1- بحارالانوار، ج 22، ص 492، ر 37 همچنین، ج 81، ص 324، ر 18، ر. ک: لقب رشیده.
 

مهدیه
 

هَدَى، هُدىً و هَدْیاً و هِدْیَةً و هِدایَةً: أرشده، و هو ضد أضلّه،
یقال: «هداه الطریق و هداه إلى الطریق و للطریق»، أی، بینه له و عرّفه به،
المَهدّى، الّذی قد هداه اللَّه إلى الحقّ.
زنى را که هدایت شده باشد، مهدیه گویند. حضرت فاطمه‏ى زهراء (علیهاالسلام) مهدیه بودند، یعنى از طرف خداوند مورد هدایت قرار گرفته بودند و هرکس خداوند او را راهنمایى کند، هیچ‏گاه گمراه نخواهد شد.

فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام هدایت شده از طرف خداوند
 

عن موسى بن جعفر عن أبیه (علیهم‏السلام)... قال رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : «موفّقة رشیدة «مهدیّة» ملهمة...،
پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستى که از سوى خداوند مورد الهام واقع شده است و از طرف او هدایت یافته‏اى.» (1)

پی نوشت ها :
 

1- بحارالانوار، ج 22، ص 492، ر 37 همچنین، ج 81، ص 324، ر 18، ر. ک: لقب رشیده.
 

مؤمنه
 

أَمَنَ، أَمْناً، ه: وثق به و أرکن إلیه،
آمن إیماناً به: صدَّقه و وثق به.
المؤمن: المصدّق، خلاف الکافر،
الإیمان: التصدیق مطلقاً، نقیض الکفر، فضیلة فائقة البیعة بها نؤمن إیماناً ثابتاً بکل ما أوحاه اللَّه.
زنى را که ایمان به خدا و عالم بعد از مرگ دارد، مؤمنه گویند. حضرت فاطمه زهراء (علیهاالسلام) به راستگویى پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) ایمان دارد. صفت راستگویى یکى از صفات مهم مقام نبوت است. بعضى از فرقه‏ها این صفت را لازمه‏ى نبوت نمى‏دانند.

ایمان به راستگویى رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم
 

«...السلام علیک و على ولدک و رحمةاللَّه و برکاته أشهد أنّک أحسنت الکفالة و أدیت الأمانة و إجتهدت فی مرضات اللَّه و بالغت فی حفظ رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) ، عارفة بحقه «مؤمنة» بصدقه، معترفة بنبوّته... (1)
درود بر تو (اى فاطمه‏ى زهرا) و درود بر فرزندان تو، رحمت و برکات خداوند بر شما باد. گواهى مى‏دهم که سرپرستى از رسول‏اللَّه را نیکو به جاى آوردى حق امانت را ادا نمودى و براى رضایت خداوند و محافظت از پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) سعى وافرى نمودى در حالى که حق او را به خوبى شناخته‏ایى و به راستگویى ایشان ایمان دارى و به نبوتش اعتراف دارى.»

پی نوشت ها :
 

1- بحارالانوار، ج 100، ص 218، ر 17 از مصباح‏الزائر، ص 28 والمزار الکبیر ص 23.
 

ناعمه
 

نَعَمَ، نَعْمَةً و مَنْعَماً الْرَجُلُ: طاب و لان و إتَّسَعَ،
یقال: «هذا منزل ینعمهم»، أی، یوافقهم و یطیب لهم، زندگانى به کام او شد و زندگانى او خوش شد.
الناعمة: المترفهة الحسنة العیش والغذاء،
ناعمه: شاداب، بهره‏مند، زن خوش زندگانى، خرمّى و شادى که در رخسار نمایان باشد. حضرت فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) در روز قیامت با چهره‏ى شادابى همراه با عاشقان خود به طرف بهشت رهسپار خواهد شد.

فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام زنى شاداب در روز قیامت
 

«یا فاطمة! والذّی بعثنی بالحقّ لقد حرمت الجنة على الخلائق حتى أدخلها و أنّک لأوّل خلق اللَّه یدخلها بعدی کاسیة حالیة «ناعمة» یا فاطمة! هنیئا لک،
به همان خدایى که مرا برانگیخت، بهشت بر مردم حرام است تا آن که من وارد بهشت گردم و پس از من تو اولین کسى هستى که بر بهشت قدم مى‏نهد. فاطمه جان! بهشت گوارایت باد.» (1)

پی نوشت ها :
 

1- بحارالانوار، ج 22، ص 490، ر 36.
 

نقیّه
 

نَقا، یَنْقُو، نَقْواً و نَقَىَ یَنْقى نَقْیا العظم: إستخرج نِقْیَه، أی، مُخَّه،
النَقى: النظیف،
نَقِىَ، یَنْقَى، نَقاوَةً و نُقاءً و نُقاوَةً و نُقایَةً: نظف و حسن و خلص.
زن پاکدامن و عفیفه را که از گناه به دور باشد، «نقیّه» گویند. حضرت زهراى شهیده(علیهاالسلام) پاکدامن‏ترین زنى است که پاى بر این کره‏ى خاکى گذارده است. او حتى بر نامحرم کور چهره مى‏پوشاند و هیچ مکروهى را مرتکب نمى‏شد.

فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام زنى پاکدامن
 

«السلام علیک أیّتها التقیة «النقیّة»،
درود بر تو اى زن پاکدامن و باتقوا!» (1)

پی نوشت ها :
 

1- بحارالانوار، ج 100، ص 199، ر 20 از الاقبال، ص 100.
 

والهه
 

وَلِهَ، یَلِهُ وَلَهاً: حزن شدیداً حتىّ کاد یذهب عقله، تحیّر من شدّة الوجد.
فهو: واله، آله، وَلْهان،
فهى: واله، والِهَة، وَلْهى.
والهه در لغت زن اندوهناک را گویند، حضرت فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) پس از شهادت رسول‏اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) همیشه در غم و اندوه به سر مى‏برد تا به شهادت رسید.

غم و اندوه کشنده، قاتل فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام
 

قالت فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) :
«... یا ابتاه! بقیت «والهة» وحیدة و حیرانة فریدة...،»
پدر جان! تنها، با غم بسیار، حیران و مضطرب مانده‏ام. صدایم خاموش شده، پشتم شکسته، زندگى‏ام نابود شده، روزگارم تیره و تار است.» (1)

پی نوشت ها :
 

1- بحارالانوار، ج 43، ص 174- 176، ر 15 ر. ک: به لقب فریده.
 

وحیده
 

وَحَدَ یَحِدُ وَحْداً، وَحْدَةً، وَحِدَةً،
الوَحید: المُتفرد بنفسه.
وحیدة در لغت، تنها و یگانه معنا مى‏دهد، حضرت فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) پس از وفات پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) همیشه تنها و بى‏یاور بود.

فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام تنها و یگانه
 

قالت فاطمه‏ى زهرا (علیهاالسلام) :
«... یا ابتاه! بقیت والهة «وحیدة» و حیرانة فریدة...،
پدر جان! تنها، با غم بسیار، حیران و مضطرب مانده‏ام. صدایم خاموش شده، پشتم شکسته، زندگى‏ام نابود شده، روزگارم تیره و تار است.» (1)

پی نوشت ها :
 

1- بحارالانوار، ج 43، ص 174- 176، ر 15، ر. ک: به لقب فریده.
 

منبع:www.yazahra.net