القاب حضرت فاطمه زهراء (س)
مهم ترین القاب حضرت فاطمه زهراء(سلاماللَّهعلیها) که با توجه به احادیث مربوطه به شرح آنها می پردازیم عبارتند از:
انسیه، بتول، تقیه، حبیبه، حُرَّة، حوراء، حوریه، راکعه، رشیده، رضیه، ریحانه، زهره، ساجده، سیده ، شهیده، صابره، صادقه، صدوقه، طیبه، عارفه، عالیه، عزیز، علیمه،عدیله،فاضله،فریده،کریمه،کوثر، کوکب،مبشره، محموده، مطهره، معصومه، ملهمه، ممتحنه، منصوره، مهدیه، مؤمنه، ناعمه، نقیّه، والهه، وحیده .
انسیه
أَنِسَ- أَنَسَ- أَنَسَ- تَأَنَّسَ: صار إنساناً،
إِنْسِی و أَنْسی: البشر أو غیر الجن والملاک.
حضرت فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) الگوى تمامى انسانها از زن و مرد بوده و هست، زیرا در انسانیت به تمام درجات کمال رسیده بودند، امّا چون نصیبى از بهشت داشت، او را حوراء انسیه مىگویند، یعنى انسانى فرشته صفت.
فاطمه ، انسانى بهشتى
... قال رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«... ففاطمة حوراء «انسیة» فإذا إشتقت إلى الجنة شممت رائحة فاطمة (علیهاالسلام) ،
پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: هرگاه مشتاق بهشت مىشوم، فاطمه (علیهاالسلام) را مىبویم. فاطمه (علیهاالسلام) بوى بهشت مىدهد. او فرشتهاى در پوست انسان است.» (1)
فاطمهى زهرا علیهاالسلام فرشتهاى در قالب انسان
عن أسماء بنت عمیس قالت:
«قال رسولاللَّه(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و قد کنت شهدت فاطمة (علیهاالسلام) و قد ولدت بعض ولدها فلم أر لها دماً فقال (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : إن فاطمة خلقت حوریة فی صورة «إنسیة.»
اسماء بنت عمیس مىگوید: پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: من زایمان فاطمه(علیهاالسلام) را در تولد بعضی از فرزندانش دیدهام، او از زایمان، هیچ خونى ندید، زیرا فاطمه(علیهاالسلام) فرشتهاى در صورت انسانهاست.» (2)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 5، ر 5 از عللالشرایع.
2- بحارالانوار ج 43، ص 7 ر 8 از کشفالغمه.
بتول
بَتَلَ- بَتْلاً: قطعه و أبانه عن غیره،
البَتُول: من إنقطع عن الزواج
در لغت، «اَلْبَتْل» بریدن شىء را معنا مىدهد و «بتول» در لغت، دختر و دوشیزهاى را گویند که رغبت و حاجت خود را از مردان بریده باشد. کسى که به خاطر خدا از دنیا بریده است و کسى که از ازدواج خوددارى مىکند، همچنین به زنى که خون حیض نبیند، بتول گفته مىشود.
فاطمه زهراء علیهاالسلام هیچگاه خون حیض نمىدید
عن علی(علیه السلام) :
«إنّ النبی(علیه السلام) سئل: ما البتول؟ فإنّا سمعناک یا رسولاللَّه! تقول: إنّ مریم بتول و فاطمة(علیهاالسلام) بتول. فقال(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : البتول التى لم تر حمرة قطّ، أی، لم تحض فإنّ الحیض مکروه فی بنات الأنبیاء،
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: از پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) سؤال شد: بتول یعنى چه؟ ما از شما شنیدهایم که مریم و فاطمه، بتول هستند. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: بتول، یعنى زنى که خون عادت ماهانه نبیند، و هیچگاه حیض نشود، زیرا حیض در دختران پیامبران پسندیده نیست.» (1)
فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) هر شب باکره مىگشت
عن النّبی (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«سمیت فاطمة «بتولاً» لأنّها تبتلت و تقطعت عمّا هو معنا العورات فى کل شهر، و لأنّها ترجع کل لیلة بکراً. و سمیت مریم بتول لأنّها ولدت عیسى بکراً،
پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) بتول نامیده شد، زیرا از آنچه زنان بر آن عادت دارند (حیض شدن در هر ماه) بریده شده بود و ایشان هر شامگاه باکره مىشدند. حضرت مریم نیز بتول نامیده شد، زیرا عیسى (علیه السلام) را در حالى که باکره بود به دنیا آورد.» (2)
تذکرى لازم:
قانون حاکم بر نظم جهان، قانون علت و معلول است و در فرمایش امام صادق (علیه السلام) آمده است که خداوند هر عملى را از راه خودش و از طریق سبب مخصوص خودش انجام مىدهد، (3)
و همان گونه که در بخش پیشین ذکر شد یکى از سنتهاى خداوند متعال، سیر تولد یک فرزند است، یعنى قرار گرفتن نطفهى مرد در رحم زن و سپرى شدن مدتى و رشد و نمو و سپس زایمان و تولد آن فرزند. اگر خداوند سنتى را این چنین به وجود آورد و مدتى از آن گذشت، ما بر آن سنت عادت مىنماییم و قبول نمودن این سنت در قالبى دیگر کمى دشوار خواهد بود. گرچه در قرآن نیز سنن الهى، غیر قابل تبدیل و تغییر معرفى مىشود، لکن در همین کتاب آسمانى، مسائلى را مىبینیم که از مجارى عادى خود صورت نگرفته است. مراد این نیست که این مسائل، بدون علت به وجود آمدهاند، بلکه از راه علل عادى به وجود نیامدهاند. مثلاً قرآن تولد حضرت عیسى را که بیان مىکند، ایشان را فرزند زنى مىداند که ازدواج نکرده است و فقط با ارادهى خداوند باردار گردیده است و بنابر روایات، پس از زایمان هنوز حضرت مریم (علیها السلام) باکره بودهاند، لذا او را بتول و عذراء مىنامند. و یا آن که همسر حضرت زکریا (علیه السلام) در حالى که عقیم است، باردار مىگردد و حضرت یحیى (علیه السلام) را به دنیا مىآورد. ساره، همسر حضرت ابراهیم(علیه السلام)، پیرزن یائسهاى است که از تمام عوامل طبیعى براى باردارى مأیوس است، لکن خداوند بر او و همسرش، حضرت ابراهیم (علیه السلام) تفضل کرده و حضرت اسحاق (علیه السلام) را به آنان عطا کرد.
این امور گرچه خارقالعاده مىباشد، اما حکایت از بىنظمى جهان ندارد، بلکه برهانى روشن بر منظم بودن جهان هستى است. توجه به این نکته لازم است که تمام عوامل طبیعى و عادى در طول ارادهى حضرت حق، منشأ اثر مىشوند، یعنى آتش سوزنده است، چون ارادهى خداوند بر این امر تعلق گرفته است، و اگر ارادهى خداوند بر سوزندگى تعلق نگیرد آن آتش سلام و سرد مىگردد.
از این رو اگر در جایى عملى تحقق یافت و ارادهى خداوند نبود، بىنظمى وجود خواهد داشت، اما اگر ارادهى خداوند موجود بود، اما برخلاف راه طبیعى، عملى صورت گرفت، مانند: بیرون آمدن شتر از میان کوه و سنگ در داستان حضرت صالح(علیه السلام)، دیگر بىنظمى نخواهد بود که عین نظم و قدرت خداوند است.
پس از بیان آنچه گذشت، روشن مىشود که اگر خلقت زن به نحوى است که براى تولید مثل، باید خون حیض ببیند و این خونریزى رحم را آماده باردارى گرداند، این تنها راه تولید مثل نیست، بلکه این راه طبیعى و عادى باردارى و زایمان است و چون ذهن ما با این سنت الهى مأنوس شده است، خلاف آن را امرى عجیب و غریب از ذهن مىپنداریم. اگر فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) ، نه پیش از باردارى و نه حین باردارى و نه پس از باردارى خونى نمىبیند، نه تنها نقص نیست، بلکه نوعى کرامت است. حیض و نفاس نقصى براى زن محسوب نمىشود، بلکه جزئى از خلقت زن است و خداوند انگیزهاى براى ناقص آفریدن موجودى نداشته و هر موجود در جاى خود کامل آفریده شده است، (4)
لکن حیض و نفاس ذاتاً حالتى است که زنها آن را دوست نمىدارند و بنابر روایات، این حالت براى دختران انبیا ناپسند است، لذا هیچ یک از دختران پیامبران، خون حیض یا نفاس نمىدیدند و این تفضّلى است که خداوند به این زنان نموده است که آنان را از این حالت ناپسند به دور داشته است. خداوند هر فایدهاى را که در این حالات، براى زن مقرر داشته از راهى دیگر به آنان عنایت مىکند. (5)
پس طهارت حضرت فاطمهى زهرا(علیها السلام) و باکره بودن ایشان در تمامى عمر، نوعى تفضل الهى به شمار مىرود که خداوند به ایشان ارزانى داشته و در حقیقت نوعى کرامت است.
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 15، ر 13 از عللالشرایع و معانىالاخبار.
2- فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 158 از احقاقالحق ج 10، ص 25 نقلاً عن العلامة الکشفی الحنفى فى المناقب المرتضویة، ص 119.
3- عن ابىعبداللَّه (علیه السلام) انه قال: «ابَى اللَّه ان یجرى الاشیاء الاباسباب فجعل لکل شىء سبباً، و جعل لکل سبب شرحاً، و جعل لکل شرح علماً، و جعل لکل علم باباً ناطقاً. عرفه من عرفه، و جهله من جهله، ذاک رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و نحن. الکافى، ج 1، ص 183، ر 7.
4- بنابراین اگر در بعض روایات از ناقصالعقل بودن زن، سخن به میان آمده است باید به معناى صحیح خود حمل گردد، زیرا این سخن با مبانى مسلم کلامى و فلسفى ما در تضاد است.
5- شیعه معتقد است که هرکس در این دنیا به هر مقدار رنج و سختى در راه خداوند تحمل نماید خداوند بر خود لازم کرده است بیش از رنج و زحمتى که بنده تحمل مىکند به او پاداش عنایت فرماید والا بنابر مبانى کلامى شیعه، این خدا ظالم در حق بنده خواهد بود، لذا براى کسانى که زحمت حالت حیض و نفاس را تحمل مىکنند پاداشى وافر در انتظار است.
تقیه
زنى را که اهل پرهیزکارى و تقوا باشد «تقیه» گویند. آیا کسى از صدّیقهى طاهره (علیهاالسلام) در میان زنان پرهیزکارتر مىشناسید؟
فاطمهى زهرا علیهاالسلام الگوى تقوا
زیارة فاطمة (علیهاالسلام) فى الروضة، تقف فی الموضع المذکور و تقول.
«السلام على البتولة الطاهرة والصدیقة المعصومة والبرة «التقیة» سلیلة المصطفى و حلیلة المرتضى و امالأئمة النجباء. اللهم إنّها خرجت من دنیاها مظلومة مغشومة، قد ملئت داء و حسرة و کمداً و غصة تشکو إلیک و إلى أبیها ما فعل بها. اللهم إنتقم لها و خذلها بحقها...،
در زیارتنامهى حضرت فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) مىخوانیم: درود بر تو اى زن پاکیزه از هر بدى و آلودگى! سلام بر تو اى زن بسیار راستگو، دور از هر گناه،نیکوکار، باتقوا، فرزند مصطفى (پیامبر اکرم)، همسر مرتضى (امیرالمؤمنین) و مادر پیشوایان گرامى و با کرامت. خداوندا! فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) در حالى که مورد ظلم و ستم دشمنان قرار گرفته بود از این دنیا رفت، لبریز از درد و حسرت و آه و غم و اندوه بود که شکایت این قوم را در پیشگاه تو و پدرش نمود. خداوندا! انتقام او را بگیر و حق مسلم ایشان را بازگردان.» (1)
«السلام علیک أیّتها «التقیة» النقیة، دورد بر تو اى زن پاکدامن و با تقوا!» (2)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 100، ص 197، ر 15 از مصباحالزائر.
2- بحارالانوار ج 100 ص 199 ر 20 از الاقبال ص 10
حبیبه
حبَّ- حُبّاً و حِبّاً: وَدَّه، حَبَّ- و حَبُبَ- إلیه: صار حبیباً له، أی، محبوباً،
الحبیب: المُحِبّ تقول أنا حبیبکم، أی مُحِبُّکم، المحبوب، تقول: «هذا حببیبی»، أی، محبوبی.
حبیبه، یعنى زنى محبوب و دوست داشتنى، زنى که او را دوست داشته باشند. «حبیبة حبیباللَّه»، یعنى پیامبر خدإ(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) وسلم) که حبیب خداوند است، فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) را دوست مىدارد.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام محبوبهى رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم
عن أبیعبداللَّه (علیهاالسلام) قال:... قال أمیرالمؤمنین (علیهاالسلام) :
«... فلما کانت اللیلة الّتى أراد اللَّه أن یکرمها و یقبضها إلیه أقبلت تقول: و علیکم السلام و هی تقول لی: یا إبن عمّ قد أتانی جبرئیل مسلّماً و قال لی: السلام یقرأ علیک السلام یا «حبیبة» حبیباللَّه! و ثمرة فؤاده، الیوم تلحقین بالرفیع الأعلى و جنة المأوى ثم إنصرف عنی...،
امام صادق (علیهاالسلام) فرمودند:... امیرالمؤمنین (علیهاالسلام) فرمودند: شبى که خداوند مىخواست جان زهراء (علیهاالسلام) را بگیرد، زهراء به طرف قبله رو نمودند و گفتند: درود بر شما باد. و به من گفت: اى پسر عمو، جبرئیل در حالى که درود مىفرستاد بر من وارد شد و گفت: «سلام»، بر تو درود مىفرستد، اى محبوب پیامبر! و اى ثمرهى قلب رسول! امروز به ملکوت اعلى خواهى شتافت و سپس از من دور شد....» (1)
فاطمهى زهرا علیهاالسلام دوستدار رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم
«... أنا زوج البتول سیّدة نساء العالمین فاطمة التقیة الزکیة البَرَّة المهدیة،«حبیبة» حبیباللَّه و خیر بناته و سلالته و ریحانة رسولاللَّه...،
... من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمهاى که اهل پاکدامنى است، نیکوکار است، از طرف خداوند هدایت شده است، دوستِ، دوست خداست، بهترین دختر و فرزند پیامبر خداست، ریحانهى پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) است....» (2)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 207، ر 36 از الدلائل للطبرى.
2- بحارالانوار، ج 35، ص 45، ر 1 همچنین، ج 33، ص 283، ر 547 از بشارة المصطفى.
حُرَّة
حَرَّ- حَراراً العبدُ: عُتق و صار حُرًّا،
الحُرّ: خلاف العبد والأسیر: الکریم،
الحُرَّة، خلاف الإمة، الکریمة
هر زن آزاده را حُرّه خوانند. زنى آزادهتر از حضرت فاطمه(علیهاالسلام) در دنیا یافت نمىشود. حضرت فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) زنى که آزادگى را معنا نمود و در راه حریت جان خویش را فدا نمود.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام زنى آزاده
عن سلمان و عبداللَّه بن العباس قالا:
«توفى رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) ... فقاما، فجلسا بالباب و دخل علیّ (علیهاالسلام) على فاطمة (علیهاالسلام) . فقال لها: أیّتها «الحُرَّة» فلان و فلان بالباب، یریدان ان یسلّما علیک فماترین؟ قالت: البیت بیتک و الحُرَّة زوجتک، إفعل ما تشاء...،
سلمان مىگوید: وقتى پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فوت نمودند... آن دو نفر (عمر و ابوبکر) به در خانهى امام على(علیهاالسلام) آمدند. امیرالمؤمنین(علیهاالسلام) پیش حضرت فاطمه(علیهاالسلام) آمدند و صدا زدند: اى آزاده! آن دو نفر پشت در خانه هستند، مىخواهند خدمتتان برسند و سلام عرض کنند. چه مىگویى؟حضرت فاطمه (علیهاالسلام) گفتند: خانه، خانهى توست و من نیز زن تو هستم، هرچه خواهى انجام ده.» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 197، ر 29 از کتاب سلیم بن قیس الهلالى.
حوراء
حَوِرَ- حَوَراً- حورت العین: إشتدَّ بیاض بیاضها و سواد سوادها.
حوراء زنى است که چشمانى زیبا دارد که سفیدى (بدن) او را نهایت سفیدى، و سیاهى (چشمان) او نیز در نهایت سیاهى است که این یکى از صفات حورالعین (فرشتگان) است.
خلقت فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) نصیبى از بهشت داشت، لذا ایشان صفات فرشتگان را داشتند. پس یکى از اسامى آن حضرت نیز «حوراء» است، یعنى زنى که همچون فرشتگان داراى چشمانى زیباست.
فاطمهى زهراء علیهاالسلام بوى بهشت مىدهد
... قال رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«... ففاطمة «حوراء» إنسیة فإذا إشتقت إلى الجنة شممت رائحة فاطمة (علیهاالسلام) ،
پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: هرگاه مشتاق بهشت مىشوم، فاطمه (علیهاالسلام) را مىبویم. فاطمه (علیهاالسلام) بوى بهشت مىدهد. او فرشتهاى در پوست انسان است.» (1)
فاطمهى زهرا علیهاالسلام فرشتهاى که از هر آلودگى به دور است
قال رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«إنَّ إبنتی فاطمة «حوراء»، إذ لم تحض و لم تطمث،
پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: به درستى که دخترم، فاطمه، فرشته و «حوراء» است، زیرا او هیچگاه خون حیض نمىبیند و هیچ آلودگى در او راه ندارد.» (2)
فاطمهى زهرا علیهاالسلام در قالب انسان
قال رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«إبنتی فاطمة «حوراء» آدمیّة،
پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: دخترم فاطمه، «فرشتهاى» در قالب انسان است.» (3)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 5، ر 5 از عللالشرایع.
2- فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 158 از ذخائرالعقبى، ص 26.
3- فاطمهى زهراء بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 182 از الصواعق، ص 96، اسعاف الراغبین ص 172 نقلاً عن السنائی.
حوریه
از نظر لغت، در لقب حورا گذشت.
از آنجایى که خلقت حضرت فاطمه (علیهاالسلام) با میوههاى بهشتى در ارتباط بوده است، لذا صفات حوریههاى بهشتى نیز در وجود آن حضرت فراوان یافت مىشوند بدین جهت او را «حوریه» گویند، یعنى فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) فرشته خصال بود.
حضرت فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) بوى بهشت مىدادند و همچون فرشتگان همواره باکره بودند و هیچگاه خون حیض، یا نفاس نمىدیدند.
پیامبراکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم ، فاطمهى زهرا علیهاالسلام را حوریه خطاب مىکند
عن سلمان الفارسى رضیاللَّهعنه قال:
«کنت واقفاً بین یدى رسولاللَّه(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) أسکب الماء على یدیه إذا دخلت فاطمة(علیهاالسلام) و هى تبکى، فوضع النبى(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) یده على رأسها و قال: ما یبکیک؟ لاأبکى اللَّه عینیک یا «حوریة»!. قالت: مررت على ملاء من نساء قریش و هن مخضبات فلما نظرن إلىّ وقعوا فیّ و فیّ إبن عمّی.
فقال لها: و ما سمعت منهن؟ قالت: قلن کان قد عزّ (1)
على محمد أن یزوّج إبنته من رجل فقیر قریش و أقلهم مالاً. فقال لها: واللَّه یا بنیة! ما زوّجتک ولکن اللَّه زوّجک من علی فکان بدوه منه...،
سلمان فارسى مىگوید: خدمت پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) بودم و آب روى دست مبارکشان مىریختم که در این حین حضرت فاطمه(علیهاالسلام) وارد شدند در حالى که مىگریستند، حضرت فاطمه(علیهاالسلام) عرضه داشتند: بر گروهى از زنان قریش مىگذشتم هنگامى که آنها مرا دیدند به بد گفتن از من و على(علیه السلام) پرداختند. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) به حضرت فاطمه (علیهاالسلام) فرمودند: چه شنیدى؟
حضرت فاطمه (علیهاالسلام) عرضه داشتند: مىگفتند: چقدر براى محمّد بد شد که دخترش را به مرد فقیرى از قریش داد. پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند:
زهراء جان! به خدا قسم من تو را شوهر ندادم، خداوند تو را به عقدعلى(علیه السلام) درآورد.» (2) ... فقال (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«إنّ فاطمة خلقت «حوریة» فی صورة إنسیة،
پیامبراکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) مىفرمودند: زهراء (علیهاالسلام) خلقتى از فرشتگان دارد که در پوستى از انسانها قرار گرفته است.» (2)
پی نوشت ها :
1- عزّ: ارجمند شد، ناگوار است براى...، قوى شد، ضعیف شد. 2- بحارالانوار، ج 43، ص 149، ر 6 همان مأخذ، ص 7 از فضایل شهر رمضان.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 7 و 8 از کشفالغمه.
راکعه
رَکَعَ- رَکْعاً و رُکُوعاً: إنحنى و طأطأ رأسه، و منه الرکوع فی الصلوة.
زنى را که اهل رکوع بر درگاه احدیت باشد، راکعه گویند.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام ، در شب جمعه تا صبح در رکوع بود
عن الحسن بن على بن أبیطالب(علیه السلام) قال:
«رأیت أمی فاطمة (علیهاالسلام) قامت فی محرابها لیلة جُمْعَتها فلم تزل «راکعة» ساجدة حتى إتّضح عمود الصبح و سمعتها تدعو للمؤمنین والمؤمنات و تسمّیهم و تکثر الدعاء لهم و لا تدعو لنفسها بشىء. فقلت لها: یا اُمّاه لِمَ لاتدعین لنفسک کما تدعین لغیرک؟ فقالت: یا بُنىَّ! الجارّ ثم الدّار،
امام حسن(علیه السلام) مىفرمایند: مادرم را در یک شب جمعه دیدم که به نماز ایستاده، و پىدرپى در رکوع و سجود بود، تا صبح شد. شنیدم زنان و مردان با ایمان را، با نام مىخواند و از خداوند براى آنها دعاى خیر مىنمود و براى خودش هیچ چیز از خداوند نمىخواست. از او سؤال کردم: چرا براى خودتان چیزى نمىطلبید؟ فرمودند: پسرم! اوّل باید همسایهها را دعا نمود و بعد خویشتن را.» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 81، ر 3 از عللالشرایع.
رشیده
رَشَدَ- رُشْداً و رَشاداً، رَشِدَ- رَشَداً: إهتدى و إستقام،
الرشید: ذوالرشد، الهادى، المهتدى،s
الرشد: الإستقامة على طریق الحقّ.
رشیدة: زنى را گویند که هدایت الهى شامل حال او شده است و در مسیر حق و حقیقت ثابتقدم مىباشد و در این راه هدایتگر دیگران مىشود.
در فقه و حقوق به زنى که از نظر فکرى به مرحلهاى رسیده باشد که بتواند امور خود را به تنهایى اداره کند، رشیده گویند.
حنوط پیامبر اکرم و امام على و حضرت فاطمه علیهم السلام از بهشت آمده است
عن موسى بن جعفر عن أبیه (علیه السلام) قال: قال علی بن أبیطالب(علیه السلام): «کان فی الوصیة أن یدفع إلیّ الحنوط فدعانی رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) قبل وفاته بقلیل، فقال: یا علی! و یا فاطمة! هذا حنوطی من الجنة، دفعه إلیّ جبرئیل و هو یقرئکما السلام و یقول لکما: اقسماه و اعزلا (1)
منه لی و لکما. قالت: لک ثلثه ولیکن الناظر فی الباقى علی بن أبیطالب(علیه السلام). فبکى رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و ضمّها إلیه و قال: موفقة «رشیدة» مهدیة ملهمة. یا علی! قل فی الباقى. قال: نصف ما بقی لها و نصف لمن ترى یا رسولاللَّه! قال: هو لک فإقبضه،
امام کاظم(علیه السلام) از پدران خود نقل فرمودند که امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: در وصیت پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) آمده بود که حنوط را به من بدهند، پس پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) کمى قبل از فوتشان مرا خواستند و فرمودند: اى على! و اى فاطمه! این حنوط من است که جبرئیل(علیه السلام) آن را از بهشت برایم آورده. جبرئیل (علیه السلام) بر شما درود فرستاد و گفت: شما باید آن را تقسیم کنید و براى من و خودتان بردارید. حضرت فاطمه (علیهاالسلام) گفتند: یک سوم آن براى شما باشد و دربارهى بقیه نیز على (علیه السلام) نظر بدهد. پیامبراکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) (از این برخورد متعجب شدند و گریستند و زهرا (علیهاالسلام) را به سینهى خود چسباندند و فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستى که از سوى خداوند مورد الهام واقع شده و از طرف او هدایت یافتهاى. بعد فرمودند: یا على! دربارهى باقى حنوط سخن بگو. امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه داشتند: نصف باقى مانده، از آن زهراء(علیهاالسلام) باشد درباره بقیهى آن خودتان رأى دهید. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین (علیهاالسلام) فرمودند: باقیماندهى آن هم براى خود شماست، آن را بگیرید.»
پی نوشت ها :
1- عزل: یکسوى ساختن و جدا نمودن را گویند.
رضیه
از نظر لغت در اسم راضیه توضیح داده شد.
در صفت رضا، آن قدر رضاى حضرت زهراى مریضه (علیهاالسلام) مثالزدنى است که براى این صفت نیک ایشان، چندین لقب ذکر شده است. «راضیه» «مرضیه» و «رضیه».
فاطمهى زهرا علیهاالسلام راضى در برابر همهى سختیها
عن الصادق(علیه السلام) قال:
«دخل رسولاللَّه(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) على فاطمة(علیهاالسلام) و علیها کساء من ثلة الابل و هى تطحن بیدها و ترضع ولدها فدمعت عینا رسولاللَّه(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) لما ابصرها فقال: یا بنتاه! تعجلى مرارة الدنیا بحلاوة الآخرة فقد أنزل اللَّه علی «و لسوف یعطیک ربک فترضى»،
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) وارد منزل فاطمه (علیهاالسلام) شدند. فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) در حالى که لباس خشنى از پشم شتر در تن داشتند با یک دست آسیا مىکردند و با دست دیگر فرزندشان را در آغوش داشته و به او شیر مىدادند. اشک در چشمان پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ظاهر شد، فرمودند: دخترم! تلخى دنیا را در برابر شیرینى آخرت تحمل کن، چرا که خداوند بر من نازل کرده است که آن قدر پروردگارت به تو مىبخشد، تا تو راضى شوى. «و لسوف یعطیک ربک فترضى.» (1)
«السلام علیک أیّتها «الرضیّة» المرضیة،
درود بر تو! اى زنى که به مقدرات الهى راضى هستى و خداوند نیز از تو راضى است!» (2)
پی نوشت ها :
1- أبوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمعالبیان، ج 10، ص 644.
2- بحارالانوار، ج 100، ص 199، ر 20 از الاقبال، ص 100.
ریحانه
راحَ یَرُوحُ راحة الشىءَ: وجد رائحته و ریحاً الشىء: وَجَدَ ریحَهُ،
الریح: الرائحة لما یدرک بحاسّة الشم، الشىء الطیّب،
الریحان: کل نبات طیّب الرائحة: هر گیاهى خوشبوى،
الریحانة: طاقة الرَیحان.
ریحانه در لغت، گیاهى خوشبوى است، البته براى موجود لطیفى چون زن نیز استعمال مىگردد. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) مکرر مىفرمودند:« فاطمه(علیهاالسلام) ریحانهى من است، که هرگاه مشتاق بهشت مىشوم او را مىبویم.» پس زهراء(علیهاالسلام) گلى خوشبوى بودند که بوى بهشت مىدادند.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام ریحانهى پیامبراکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم
«... أنا زوج البتول، سیّدة نساءالعالمین، فاطمة التقیة الزکیة البَرَّة المهدیة، حبیبة، حبیباللَّه و خیر بناته و سلالته و «ریحانة» رسولاللَّه...،
... من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمهاى که اهل پاکدامنى است، نیکوکار است، از طرف خداوند هدایت شده است، دوستِ، دوست خداست، بهترین دختر و فرزند پیامبر خداست، ریحانهى پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) است....» (1)
در موارد بسیارى امیرالمومنین(علیه السلام) براى معرفى خود، به جاى آن که بگوید من على ابن ابیطالب هستم، خود را توسط حضرت فاطمه(علیهاالسلام) معرفى مىنمایند. در اینجا نیز خود را به وسیلهى فاطمهى زهراء (علیهاالسلام) به دیگران معرفى مىکنند و مىگویند: من همسر زهراى اطهرم.
در جایى دیگر امیرالمومنین(علیه السلام) مردم را سوگند مىدهند و مىگویند:
«من شما را به خدا سوگند مىدهم، آیا کسى غیر از من در میان شما هست که زنش سرور زنان عالم باشد؟ مردم پاسخ دادند: نه.» (2)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در احتجاجى به ابوبکر مىگوید: «من کسى هستم که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) من را برگزید و دخترش را به من تزوج کرد و فرمودند: خداوند فاطمة (علیهاالسلام) را در آسمانها به عقد تو درآورد. ابابکر! تو را به خدا سوگند مىدهم! این براى من است یا براى تو؟ ابوبکر جواب داد: براى شما است. (3)
اهلبیت (علیهمالسلام) براى معرفى خود از طریق نام حضرت فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) بهره مىجستند، همان طور که امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا خود را فرزند فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) معرفى کردند و فرمودند: و «فاطمة امی إبنة الطُّهر أحمد» (3)
و همان گونه که فرزندشان، امام سجاد (علیه السلام) را در کنار حرم امن الهى، براى هشام چنین معرفى مىکند: «هذا إبْنُ سَیِّدَةُ النِسَوانِ فاطِمَة.» (4)
همهى ائمهى هدى(علیهمالسلام) از این که خود را منتسب به حضرت زهرا (علیهاالسلام) مىدانستند، افتخار مىکردند، لذا در هنگام معرفى، خود را فرزند فاطمهى مرضیه (علیهاالسلام) معرفى مىنمودند.
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 35، ص 45، را همچنین، ج 33، ص 283، ر 547 از بشارة المصطفى.
2- قال علی(علیه السلام):«نشدتکم بالله! هل فیکم أحد زوجته سیدة نساءالعالمین غیری؟ قالوا: لا.» فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 119 از لاحتجاج، ص 195.
3- قال على(علیه السلام) فى مناشدة طویلة مع أبیبکر: «فأنشدک بالله! أنا الذی إختارنی رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و زوجنی إبنته فاطمة (علیهاالسلام) و قال «الله زوجک إیّاها فی السماء» أم أنت؟ قال: بل أنت.» فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 119 از الاحتجاج، ج 1، ص 171.
3- محمد صادق نجمى، سخنان حسین بن على(علیه السلام) ، ص 316، چاپ هفتم، دفتر انتشارات اسلامى.
4- سیدجعفرشهیدى، زندگانى على بن الحسین(علیه السلام) ، ص 121، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ سوم، 1367.
زهره
الزُّهرة: سیارة بعدها المعدن عن الشّمس 108 ملایین کیلومتر، و هی شدیدة اللمعان، تکون تارة نجمة الصّبح و طوراً نجمة المساء. (1)
زهره، سیارهاى است که از خورشید 108 میلیون کیلومتر فاصله دارد، درخشندگى شدیدى دارد، گاهى در صبح و گاهى در شب ظاهر مىشود.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام ، زهرهى اهلبیت علیهمالسلام
عن موسى بن جعفر عن أبیه عن جده (علیهمالسلام) عن جابر الأنصاری قال:
«صلّى بنا رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) یوماً صلاة الفجر ثم إنفتل (2)
و أقبل علینا یحدّثنا. ثم قال: أیّها الناس من فقد الشمس فلیتمسک بالقمر و من فقد القمر فلیتمسک بالفرقدین. (3)
قال: فقمت أنا و أبوأیوب الأنصاری و معنا أنس بن مالک، فقلنا: یا رسولاللَّه! من الشمس؟ قال: أنا فاذاً هو (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) قد ضرب لنا مثلاً فقال: إنّ اللَّه تعالى خلقنا فجعلنا بمنزلة نجوم السماء کلما غاب نجم، طلع نجم فأنا الشمس فإذا ذهب بی فتمسکوا بالقمر. قلنا: فمن القمر؟ قال: أخی و وصیی و وزیری و قاضی دینی و أبو ولدی و خلیفتی فى أهلی. قلنا: فمن الفرقدان؟ قال: الحسن والحسین. ثم مکث ملیاً فقال: هولاء، و فاطمة (علیهاالسلام) و هی «الزُّهْرَةُ» عترتی و أهل بیتی هم مع القرآن لا یفترقان حتى یردا علیَّ الحوض،
امام موسى کاظم(علیه السلام) از پدران خود (علیهمالسلام) از جابر بن عبداللَّه نقل مىفرماید که جابر گفت: روزى با پیامبراکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) نماز صبح را به جاى آوردیم، سپس ایشان رو به طرف ما نمود تا سخنرانى بفرمایند. پس فرمودند: اى مردم هرکس از خورشید محروم گشت، به ماه روى آورد و هرکس ماه را از دست داد، به دو ستاره قطبى پناه بیاورد. جابر گوید: من و أبوایوب انصارى و انس بن مالک برخاستیم و سؤال نمودیم: اى پیامبر خدا! خورشید کیست؟ پیامبراکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: خورشید من هستم. سپس برایمان مثلى زدند و فرمودند: خداوند ما را خلق نمود و ما را به منزلهى ستارگان قرار داد، هرگاه یکى از ستارگان مخفى شود، ستارهاى دیگر مىدرخشد. پس من خورشید هستم، هرگاه مخفى شدم به ماه متمسک شوید. سؤال نمودیم: ماه کیست؟ فرمودند: برادرم، جانشینم، حاکم دینم، پدر فرزندانم و خلیفهى من در نزد اهلبیتم، علی(علیه السلام). گفتیم: دو ستارهى قطبى (فرقدان) چه کسانى هستند؟ فرمودند: حسن و حسین(علیهما السلام). سپس مکثى نمودند و فرمودند: اینها را که شناختید، امّا فاطمه (علیهاالسلام)، او «زهرهى» اهلبیت طهارت (علیهمالسلام) است. اینها همه با قرآن همراه هستند و از همدیگر جدا نمىشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.» (4)
قال رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«فاطمة هی الزُّهرة.»
پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: فاطمه، «زهره» و درخشنده مىباشد.» (5)
پی نوشت ها :
1- المنجد.
2- روى برگردانیدن، فتل وجهه عنهم: از ایشان روى برگردانید.
3- ستارهى نزدیک قطب شمال را فرقد مىگویند که تعداد آنها نیز دو تا مىباشد. 4- بحارالانوار، ج 24، ص 75، ر 11 از امالى طوسى.
5- فاطمهى زهراء بهجة قلب المصطفى، ص 182 از نزهة المجالس، ج 2، ص 222.
ساجده
سَجَدَ- سُجوداً: إنحنى، خاضعاً، وضع جبهته بالأرض متعبداً.
زنى را که پیشانى بر درگاه حضرت حق بساید، ساجده گویند.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام پس از ولادت بر خداوند سجده کرد
قالت خدیجة (علیهاالسلام):
«کانت فاطمة تحدث فی بطن امّها، و لمّا ولدت، فوقعت حین وقعت على الأرض «ساجدة» رافعة إصبعها،
حضرت خدیجه (علیهاالسلام) فرمودند: فاطمه(علیهاالسلام) آنگاه که در رحم مادر بود با مادر خود سخن مىگفت و آن زمان که متولد شد، بر زمین سجده کرد و انگشتان خود را به طرف آسمان گرفت.» (1)
پی نوشت ها :
1- فاطمهى زهراء بهجة قلب المصطفى، ج1، ص183 از سیرة الملا، ذخایرالعقبى، ص45، نزهة المجالس ج 2، ص 227.
سیده
ساد، سیادة و سُوُْدداً و سُؤْدُداً و سَیْدُودَةً و سُوْداً: شرُف و مَجُد،
السَیِّد: ذو السیادة، قد یخفف فیقال سَیْد والعامة تکسر العین فیه، و عندالنصارى: لقب المسیح و عند المسلمین: من کان من سلالة النبویة،
السیّدان: الحسن والحسین إبنا علی،
السیّدة: لقب العذراء مریم.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام سرور زنان عالم است
قلت لأبیعبداللَّه (علیه السلام):
«أخبرنی عن قول رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و سلم فی فاطمة (علیهاالسلام) أنّها سیدة نساءالعالمین. أهی سیدة عالمها؟ فقال: ذاک لمریم کانت سیدة نساء عالمها و فاطمة (علیهاالسلام) «سیدة» نساءالعالمین من الاولین والآخرین،
راوى مىگوید: از امام صادق(علیه السلام) سؤال نمودم: این که پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودهاند: «فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) سرور زنان عالم است.» آیا سرور زنان عالم در زمان خودش است؟ امام (علیه السلام) فرمودند: حضرت مریم (علیهاالسلام) این چنین بود، اما فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) سرور تمام زنان عالم از اولین تا آخرین است.» (1)
فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) سرور بانوان امت پیامبراکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم)
عن عائشة قالت:... قالت فاطمة (علیهاالسلام) :
«فقال (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) لی: أما ترضین أن تأتی یوم القیامة «سیدة» نساء المؤمنین أو سیدة نساء هذه الاُمّة،
عایشه مىگوید:... فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) براى من گفت: پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند:
« آیا نمىخواهى روز قیامت، سرور زنان با ایمان و سرور زنان این امت باشى؟.» (2)
پس نتیجه آنکه: این دو روایت، فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) را سرور زنان عالم، هم در دنیا و هم در آخرت معرفى مىنماید، یعنى سرور زنان هر دو سرا.
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 26، ر 25 از معانى الاخبار.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 23، ر 19 از امالى شیخ.
شهیده
شَهید و شِهید: الّذی لا یغیب شىء عن علمه، القتیل فی سبیلاللَّه،
والإسم الشهادة، قیل سمّی بذالک لقیامه بشهادة الحق فی أمر اللَّه.
یکى از اسامى سیاسى و افتخارآمیز فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) شهیده مىباشد. اولین شهیدهى راه ولایت، فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) است. در این باره به روایت ذیل توجه فرمایید.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام شهیدهى بین دیوار و در
«... فأقبل الناس حتى دخلوا الدار فکاثروه (1)
و ألقوا فی عنقه حبلاً فحالت بینهم و بینه فاطمة (علیهاالسلام) عند باب البیت فضربها قنفذ الملعون بالسوط فماتت حین ماتت و أنّ فی عضادة (2)
بیتها و دفعها فکسر ضلعها من جنبها فألقت جنینا من بطنها فلم تزل صاحبة فراش حتى ماتت- صلى اللَّه علیها- من ذلک «شهیدة»...
... مردم جلو آمدند تا وارد خانه شدند و بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) مسلط شدند و طنابى در گردن مولا انداختند. حضرت فاطمه (علیهاالسلام) میان امیرالمؤمنین(علیه السلام) و مردم قرار گرفت و مانع بردن آن حضرت شد. قنفذ ملعون با شلاق بر بازوى حضرت زهراء(علیهاالسلام) زد. این ضربه براى دختر پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) کشنده بود. بازوى آن حضرت آن قدر ورم کرد که تصور مىشد ایشان بازوبند بسته باشند. فاطمهى زهراء (علیهاالسلام) مجبور شدند به گوشهاى از خانه پناه برند. آن ملعون حضرت زهراء(علیهاالسلام) را چنان از امام على(علیه السلام) جدا نمود که بر دیوار اصابت نمودند و پهلوى آن حضرت شکسته شد و محسن را نیز سقط نمودند و پس از آن بسترى شدند تا به شهادت رسیدند، لذا حضرت فاطمه (علیهاالسلام)،«شهیده» هستند.» (3)
فاطمهى زهرا علیهاالسلام راستگوى شهیده
عن أبیالحسن(علیه السلام) قال:
«إنّ فاطمة (علیهاالسلام) صدیقة «شهیدة»...
امام رضا(علیه السلام) فرمودند: فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) زنى بسیار راستگو و شهیده در راه اسلام هستند.» (4)
پی نوشت ها :
1- کاثره مکاثرة: چیرگى نمود و در بسیارى مال نبرد کرد.
2- عضادة الشى: جانب و طرف یک شى.
3- بحارالانوار، ج 43، ص 197، ر 29 از کتاب سلیم بن قیس الهلالى.
4- اصول کافى، ج 1، ص 458.
صابره
صَبَرَ، صَبْراً على الأمر: شکیبایى نمود بر آن کار و ثبات و دوام ورزید. جزؤ و شجع و تجلَّد، فهو، صابر، صبور، صبیر: الحلیم، الصبر: التجلد و عدم الشکوى من ألم البلوى. صابره، یعنى زن صبورى که سختیها را تحمل نماید، شکیبا باشد و بر مشکلات لبخند زند. (صابره از القاب سیاسى حضرت زهراء (علیهاالسلام) مىباشد)
فاطمه ى زهرا علیهاالسلام زنى شکیبا «... یا مُمْتَحَنَة إمتحنک اللَّه الذى خلقک قبل عن أن یخلقک فوجدک لما إمتحنک «صابرة»...
اى خانمى که خداوند تو را قبل از خلقتت آزمایش نمود و تو را در برابر امتحانات، شکیبا یافت!» ( بحارالانوار، ج 100، ص 194، ر 11 از التهذیب ج 6، ص 9.) فاطمهى زهرا علیهاالسلام اسوه صبر و بردبارى «... السلام علیک أیّتها المظلومة «الصابرة» لعن اللَّه من منعک حقک و دفعک عن إرثک...سلام بر تو اى مظلومهاى که بر ستمهاى اهل جور صبر نمودى! خداوند کسانى را که حق شما را از بین بردند و شما را از ارث پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) محروم کردند لعنت کند.» (بحارالانوار، ج 100، ص 198، ر 16 از مصباحالزائر، ص 25.)
صبر ممدوح
در روایات اسلامى براى صبر ممدوح، تقسیمات متعددى ذکر شده است. آنچه مسلم است صبر، یک حالت فعال براى انسان است، نه یک حالت انفعالى، یعنى انسان در برابر مسائل مختلف باید پافشارى کند، نه آنکه در برابر مشکلات کمر خم کند و زانوى ناتوانى در بغل گیرد.
یکى از اقسام صبر، صبر بر گناه است. صبر بر گناه، به این معنا نیست که انسان اگر دچار گناهى شد، آن آلودگى را تحمل کند،بلکه صبر در برابر گناه، یک نوع خوددارى نفس است، یعنى باید در برابر لذات گناه، مقاومت نمود و آلوده به گناه نشد. چون این نوع خوددارى، کمى سختى مادى دارد.
و باید لذاتى را که طبیعت انسانى میل شدید به آنها دارد ترک کرد، پس داراى اجر بسیار است. در قرآن اجر صابران بىحساب شمرده شده است و به آنها آن قدر پاداش مىدهند که خودشان متعجب مىگردند که این همه پاداش از کجا در پروندهى ما ثبت شده است، شاید اشتباهى رخ داده باشد.
صبر بر مصیبت، یعنى پافشارى در برابر آثار یک مصیبت، که گاهى این آثار بسیار خطرناک است. مصیبت دیده اگر صبور نباشد ممکن است بر قضا و قدر الهى اعتراض نماید. مصیبت دیده اگر صبور نباشد ممکن است بر خود لطمات جانى وارد کند که این عمل، حرام است. مصیبت دیده اگر صبور نباشد حالتى آماده، براى انجام هزاران گناه خواهد داشت، اما کسى که اهل صبر باشد و در برابر مصائب، تاب و تحمل خود را از دست ندهد، بر تمام این امور فایق خواهد آمد.
اگر ائمهى اطهار (علیهم السلام) فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) را صابره مىخوانند و پس از آن، جریان غصب فدک را عنوان مىکنند، به این معنا نیست که ظالمان، حق فاطمهى زهراء (علیهاالسلام) را غصب کردند و ایشان در برابر این عمل شرمآور، هیچ عکسالعملى نشان ندادند،.
بلکه سراسر حیات فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) پس از غصب فدک، مبارزهى با ظالمان غاصب بود. اگر غیر از خطبهى فدکیهى حضرت زهرا (علیهاالسلام)، سخنى دیگر در این رابطه نبود، تا ما را به ظلم ستیزى آن حضرت رهنمون گرداند،.
همین خطبه، کافى بود. حال آنکه در طى این نود روز پایان زندگى فاطمه (علیهاالسلام)، همهى مسائل زندگى ایشان، حول مسألهى امامت و حکومت و غصب فدک و دیگر ظلمها دور مىزند.
پس، صبر فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) یک صبر منفى مذموم نیست، بلکه صبرى باشکوه و افتخارآمیز، در راه گرفتن حق در برابر ظلم ظالمان است. (گرچه در این راه صورتش نیلى شود و یا شربت شهادت نوشد.)
صادقه
از نظر لغت در نام صدیقه گذشت. زنى را که راستگو باشد، صادقه گویند. فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) ، نه تنها صادقه بودند، بلکه صدیقه نیز بودند. توضیح این مطلب قبلاً بیان شد.
فاطمه راستگوست هرچه گفت اطاعت کن
عن موسى بن جعفر عن أبیه (علیهاالسلام) قال:لما کانت اللیلة التى قبض النبیّ (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فی صبیحتها دعا علیاً و فاطمة والحسن و الحسین (علیهمالسلام) و أغلق علیه و علیهم الباب و قال: یا فاطمة! و ادناها منه،:
فناجاها من اللیل طویلا، فلما طال ذلک خرج علی و معه الحسن والحسین و أقاموا بالباب والناس خلف الباب و نساء النبى(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) ینظرن إلى علی(علیه السلام) و معه إبناه، فقالت عائشة: لأمر ما أخرجک منه رسولاللَّه! و خلا بإبنته دونک فی هذه الساعة؟ فقال لها على(علیه السلام): قد عرفت الذی خلا بها و أرادها له و هو بعض ما کنت فیه و أبوک و صاحباه مما قد سماه، فوجمت أن ترد علیه کلمة، قال علی(علیه السلام): فما لبثت أن نادتنی فاطمة (علیهاالسلام) فدخلت على النبی (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و هو یجود بنفسه، فبکیت و لم أملک نفسی حین رأیته بتلک الحال یجود بنفسه، فقال لی: ما یبکیک یا علی؟ لیس هذا أو ان البکاء فقد حان الفراق بینی و بینک، فإستودعک اللَّه یا اخی! فقد إختارنی ربّی ما عنده، و إنما بکائی و غمی و حزنی علیک و على هذه أن تضیع بعدی فقد أجمع القوم على ظلمکم، و قد إستودعکم الله، و قبلکم منی ودیعة یا علی! إنّی قد اوصیت فاطمة ابنتى بأشیاء و أمرتها أن تلقیها إلیک فانفذها، فهی «الصادقة» الصدوقة، ثم ضمها الیه و قبل رأسها، و قال: فداک أبوک یا فاطمة! فعلا صوتها بالبکاء، ثم ضمها إلیه و قال: أما واللَّه لینتقمن اللَّه ربى، و لیغضبن لغضبک، فالویل ثم الویل ثم الویل للظالمین، ثم بکى رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) قال علی(علیه السلام) : فوالله لقد حسبت بضعة منی قد ذهبت لبکائه حتى هملت عیناه مثل المطر، حتى بلت دموعه لحیته و ملاءة کانت علیه، و هو یلتزم فاطمة لا یفارقها و رأسه على صدری، و أنا مسنده، والحسن والحسین یقبلان قدمیه و یبکیان بأعلا أصواتهما قال على(علیه السلام) : فلو قلت: إنّ جبرئیل فى البیت لصدقت، لأنّی کنت أسمع بکاء و نغمة لا أعرفها، و کنت أعلم أنّها أصوات الملائکة لا أشک فیها، لأن جبرئیل لم یکن فى مثل تلک اللیلة یفارق النبی(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) ، و لقد رأیت بکاء منها أحسب أن السماوات والأرضین قد بکت لها، ثم قال لها، یا بنیة! اللَّه خلیفتى علیکم، و هو خیر خلیفة والذی بعثنی بالحق لقد بکى لبکائک عرش اللَّه و ما حوله من الملائکة والسماوات والأرضون و ما فیهما یا فاطمة! والذی بعثنی بالحق لقد حرمت الجنة على الخلائق حتى أدخلها و أنّک لأوّل خلق اللَّه یدخلها بعدى کاسیة حالیة ناعمة یا فاطمة! هنیئا لک، والذی بعثنی بالحق أنّک لسیدة من یدخلها من النساء، والذی بعثنى بالحق أنّ جهنم لتزفر زفرة لایبقى ملک مقرب و لانبی مرسل ألّا صعق، فینادى إلیها أن یا جهنم! یقول لک الجبار: إسکنی بعزی و إستقری حتى تجوز فاطمة بنت محمد (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) إلى الجنان، لا یغشاها قتر و لا ذله، و الذی بعثنی بالحق لیدخلن حسن و حسین حسن عن یمینک، و حسین عن یسارک، و لتشرفن من أعلى الجنان بین یدی الله فی المقام الشریف و لواء الحمد مع علی بن أبیطالب (علیهاالسلام) یکسى إذا کیست، و یحبى إذا حبیت، والذی بعثنی بالحق لأقومن بخصومه أعدائک، و لیندمن قوم أخذوا حقّک، و قطعوا مودّتک، و کذبوا علی و لیختلجنّ دونی فأقول: اُمّتی اُمّتی فیقال: إنّهم بدلوا بعدک و صاروا إلى السعیر. (1)
امام کاظم(علیه السلام) از پدران خود نقل فرمودند: در شبى که صبح آن پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) از دنیا رفتند. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) حضرت على و فاطمه و حسن و حسین (علیهمالسلام) را خواست و در را به روى بقیه بست.
ابتدا فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) را صدا نمود و مدتى طولانى از شب را با او خلوت نمود. وقتى این ملاقات طول کشید، حضرت امیر(علیه السلام) همراه با فرزندان بیرون آمدند و در آستان در ایستادند.
مردم نیز پشت در ایستاده بودند، زنان پیامبر به حضرت على و فرزندان ایشان نگاه مىکردند. عایشه به حضرت امیر(علیه السلام) گفت: چرا رسول خدا تو را در این ساعت مهم از اطاق بیرون کرد و با دخترش خلوت نموده است؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او فرمودند:
من از آنچه در خلوت مىگذرد با خبرم! آنها دربارهى مسائلى که تو و پدرت و دو یار پدرت به وجود خواهید آورد سخن مىگویند.حضرت على(علیه السلام) گفت: پیش پیامبر آمدم، ایشان در حال جان دادن بودند، نتوانستم خودم را کنترل کنم و به این حال پیامبر گریستم.
پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: على جان! الان زمان گریهى تو نیست،من به سوى خداوند و نعمتهاى او مىشتابم، اما گریه و غم و غصهى من براى تو و همسرت مىباشد پس از من، حق شما را ضایع مىکنند و همگى بر شما ظلم روا مىدارند. اى على! من فاطمه را به مسائلى وصیت کردم.
و مطالبى به او گفتهام که برایت بگوید، هرچه فاطمه گفت، آن را تنفیذ کن زیرا او بسیار راستگو و صادق است. سپس زهرا را در آغوش گرفت و سرش را بوسه زد و فرمودند: فاطمه جان! پدرت فدایت باد. صداى گریهى حضرت زهرا بلند شد.
پیامبراکرم، حضرت زهرا را به سینهى خود چسباند و گفتند: اما زهراى من! خداوند انتقام شما را از آنان مىگیرد و خداوند به غضب تو غضبناک مىگردد.
جهنم، منزلگاه این ظالمان باد، سپس رسول خدا گریستند. به خدا قسم! گمان مىکردم بخشى از وجودم در گریهى پیامبراکرم از دست رفت، مانند ابر بهارى گریه مىکردند تا آن که صورتش و محاسنش از اشک تر شد.
پیامبراکرم از حضرت فاطمه جدا نمىشد. سر مبارک پیامبراکرم بر روى سینه من بود حسن و حسین پاهاى آن حضرت را بوسه مىزدند و با صداى بلند گریه مىکردند. اگر بگویم جبرئیل آنجا بود، دروغ نگفته ام،.
زیرا صداى گریه و زارى مىشنیدم که برایم آشنا نبود، اما کسى را نمىدیدم، شک ندارم که صداى فرشتهاى بود و مگر مىشود جبرئیل در این شب هولناک یار دیرینهى خود را تنها بگذارد.
آن شب، فاطمه ى زهراء (علیهاالسلام) چنان گریه مىنمود که گمان مىکنم زمین و آسمان بر او ناله و گریه مىکردند، سپس پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
اى دخترم! خداوند پشیتبان شما خواهد بود. به همان خدایى که مرا برانگیخت، عرش خداوند و آنچه در اطراف اوست، از زمین و آسمان و ما بین این دو، از گریه تو گریستند. به همان خدایى که مرا برانگیخت، بهشت بر مردم حرام است، .
تا آن که من وارد بهشت گردم و پس از من، تو اولین کسى هستى که بر بهشت قدم مىنهد. فاطمه جان! گوارایت باد. به همان خدایى که مرا برانگیخت،
تو سرور زنان بهشت هستى. به همان خدایى که مرا برانگیخت، جهنم شعلهاى مىکشد که هیچ پیامبر و یا فرشتهى مقربى از هراس او در امان نیست و همگى بىهوش مىشوند، یک منادى صدا مىزند: اى جهنم! خداوند به تو مىگوید:
آرام باش تا فاطمه، دختر محمد، عبور نماید و به بهشت روانه گردد، هیچ دود و آتشى به او آسیب نمىرساند. به همان خدایى که مرا برانگیخت، حسن از طرف راست و حسین از طرف چپ، شما را همراهى مىکنند .
و به بالاترین مکان بهشت در پیشگاه خداوند متعال، در مقامى شریف در کنار على بن ابىطالب جاى مىگیرى. به همان خدایى که مرا برانگیخت، از دشمنانت دادخواهى خواهم نمود و کسانى که حق تو را غصب کردند، رشته محبت تو را بریدند، بر من دروغ بستند، همه را پشیمان و خجل خواهم نمود. پس مىگویم:
اى امت من! اى امت من! جواب مىرسد: امتت، پس از شما دگرگون شدند و جهنمى گشتند.»
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 22، ص 490، ر 36.
صدوقه
از نظر لغت در نام صدیقه گذشت.
فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) در گفتار و کردار به حدى راستگو و درست کردار بودهاند که براى این صفت ایشان، داراى چندین لقب مىباشند.
مانند، صادقه، صدیقه و صدوقه.
على جان! هرچه زهرا گفت تنفیذ کن!
قال رسولاللَّه(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«... یا علی! إنی قد اوصیت فاطمة ابنتى بأشیاء و أمرتها أن تلقیها إلیک فانفذها، فهی الصادقة «الصدوقة»، ثم ضمها إلیه و قبل رأسها، و قال: فداک أبوک یا فاطمة!...،
پیامبراکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند:
اى على! من فاطمه را به مسائلى وصیت کردم و مطالبى را به او گفتهام که برایت بگوید، هرچه فاطمه گفت، آن را تنفیذ کن، زیرا او بسیار راستگو و صادق است. سپس زهرا(علیهاالسلام) را در آغوش گرفت و سرش را بوسه زد و فرمودند: فاطمه جان! پدرت فدایت باد.» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 22، ص 490، ر 36.
طیبه
طاب: طیباً و طاباً و طیبة و تطیاباً: لذّ و حلا و حسن و جاد، الطیب،
طیبة: ذوالطیبة، خلاف الخبیث، الحلال، یقال: «کلمة طیبة» إذا لم یکن فیها مکروه، یقال: «بلدة طیبة»، أی، آمنة، کثیرة الخیر.
زن پاک و طاهر را طیبه گویند. در افرادى عادى منظور از پاکى، طهارت ظاهرى مىباشد، اما در مورد حضرت زهراء (علیهاالسلام) هم طهارت ظاهرى و هم پاکى معنوى مراد است. طهارت ظاهرى، یعنى ایشان هیچگاه خون حیض و نفاس نمىدیدند و پاکى باطنى، یعنى حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به هیچ گناهى آلوده نشدند و هیچگاه فکر معصیت نیز نکردند.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام پاکیزه از هربدى و آلودگى
«... اللهمّ صلّ على فاطمة «الطیبة» الطاهرة المطهرة التى إنتجبتها و طهّرتها و فضّلتها على نساء العالمین...
خداوندا! بر فاطمهاى که پاک و پاکیزه از هر آلودگى است، درود فرست، همان فاطمهاى که خود، او را انتخاب نمودى و از هر آلودگى رهایش دادى و او را بر همهى زنان عالم برترى بخشیدى.» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار: ج 101، ص 263، ر 42.
عارفه
عَرَفَ، عِرْفَة عِرْفاناً و عِرفَّاناً و معرفة الشىء: علمه، بذنبه: أقرّ،
العارف: إسم فاعل، یقال «هذا أمر عارف»، أی، معروف،
العُرْف: ضد النکر،
المَعْرِفة: إدراک الشىء على ما هو علیه.
زنى را که داراى شناختى نیکو از معارف حقه باشد، عارفه گویند. حضرت زهراء (علیهاالسلام) زنى آگاه به حق پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) معرفى شده است، یعنى فاطمهى زهراء (علیهاالسلام) شناختى کامل از پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) دارند.
فاطمهى زهرا علیهاالسلامآگاه به حق پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم
«... السلام علیک و على ولدک و رحمةاللَّه و برکاته أشهد أنّک أحسنت الکفالة و أدیت الأمانة و إجتهدت فی مرضات اللَّه و بالغت فی حفظ رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) ، «عارفة» بحقه، مومنة بصدقه، معترفة بنبوته، مستبصرة بنعمته،...
درود بر تو (اى فاطمهى زهرا) و درود بر فرزندان تو، رحمت و برکات خداوند بر شما باد. گواهى مىدهم که سرپرستى از رسولاللَّه را نیکو به جاى آوردى، حق امانت را، ادا نمودى در حالى که حق او را به خوبى شناختى و به راستگویى ایشان ایمان دارى و به نبوتش اعتراف دارى.» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 100، ص 218، ر 17 از مصباحالزائر، ص 28 والمزار الکبیر ص 23
عالیه
عَلا، عُلُوّاً و عَلىِ، عَلاءً، الشىُ، أو النهار: إرتفع، و فی المکارم: إشُرفَ،
العالی: رجل عالی الکعْبِ: شریف، یقال: «أتیته من عالٍ»، أی، من فوق،
عالیة الشىء: أرفعه.
زنى که بلند مرتبه باشد، عالیه گویند. حضرت زهراء (علیهاالسلام) برترین خلق است همچون شوهرش، که عالى و بلند مرتبه است، او نیز عالیه و بلند مرتبه مىباشد.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام زنى عالیقدر و بلندهمت
«... اللهمّ صلّ على السیّدة المفقودة الکریمة المحمودة الشهیدة «العالیة» الرشیدة...
خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنى باکرامت و پسندیده، زنى شهیده در راه خدا، زنى بلندهمت و رشیده درود فرست.» (1)
پی نوشت:
1- بحارالانوار، ج 102، ص 220، ر 1 از عتیق غروى.
عزیز
عَزَّ، عِزّاً و عِزَّةً و عَزازةً: صار عزیزاً، ارجمند گردید. و عِزّاً علیه: کرم، العِزّ: خلاف الذّل،
العزیز: الشریف، المکرم، العزیزة: زن گرانقدر.
زن ارجمند و گرانقدر و زنى که عزت نفس خویش را حفظ نماید و در پیش نامحرمان سبکسر نباشد، «عزیزه» گویند.
فضیلت فاطمهى زهرا علیهاالسلام در روز قیامت
فقال سلمان لرسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :
«یا مولاى! سألتک باللَّه إلّا أخبرتنی بفضل فاطمة (علیهاالسلام) یوم القیامة؟ قال: فأقبل النبى (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) ضاحکاً مستبشراً ثم قال: والذی نفسی بیده أنّها الجاریة التی تجوز فی عرصة القیامة على ناقة... علیها هودج من نور، فیه جاریة إنسیة حوریة «عزیزة»... جبرئیل عن یمینها و میکائیل عن شمالها و على أمامها والحسن والحسین وراءها واللَّه یکلاها و یحفظها، فیجوزون فی عرصة القیامة فإذا النداء من قبل اللَّه جلّ جلاله: معاشر الخلائق! غضّوا أبصارکم و نکسوا رؤوسکم، هذه فاطمة (علیهاالسلام) ، بنت محمد نبیکم زوجة علی أمامکم امالحسن والحسین، فتجوز الصراط و علیها ریطتان بیضاوان فإذا دخلت الجنة و نظرت إلى ما أعدّ اللَّه لها من الکرامة، قرأت «بسم اللَّه الرحمن الرحیم الحمدلِلَّه الذی أذهب عنّا الحزن إنّ ربّنا لغفور شکور الّذی احلنا دار المقامة من فضله لایمسنا فیها نصب و لایمسنا فیها لغوب» قال: فیوحى اللَّه عزّ و جل إلیها یا فاطمة! سلینی اُعطک و تمنی على أرضک فتقول: إلهی أنت المُنى و فوق المُنى أسألک أن لاتعذب محبّی و محبّی عترتی بالنار فیوحى اللَّه إلیها یا فاطمة! و عزّتی و جلالىّ و إرتفاع مکانی! لقد آلیت على نفسی من قبل أن أخلق السماوات والارض بألفی عام أن لا اُعذّب محبّیک و محبّی عترتک بالنّار.
... سلمان به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و سلم) عرضه داشت: مولاى من! تو را به خدا قسم مىدهم، از مقام حضرت زهراء(علیهاالسلام) در روز قیامت، مرا آگاه کن. پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) خندان جلو آمدند، فرمودند:
به خدایى که جانم در دست اوست، فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) از عرصهى قیامت عبور مىکند، در حالى که بر شترى نشسته است و بر آن شتر هودجى از نور است، داخل آن، بانویى (انسیه، حوراء، عزیزه) نشسته، جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپ، امیرالمؤمنین(علیه السلام) پیشاپیش و حسنین پشت سر حضرت زهراء (علیهاالسلام) درحرکتند. خداوند نیز آن حضرت را محافظت مىکند. آنها از عرصهى قیامت عبور مىنمایند. ناگهان از طرف خداوند ندایى به گوش مىرسد: اى مردم! چشمهایتان را ببندید، سرهایتان را به زیرا اندازید، این، فاطمه، دختر حضرت محمد (صلى اللَّه علیه و آله و سلم)، پیامبرشما و همسرعلى(علیه السلام) ، امام شماست، مادر حسن و حسین است. پس حضرت فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) از پل صراط مىگذرد. آنگاه که داخل بهشت مىشود و به آنچه خداوند براى او آماده کرده است نظر مىافکند، مىگوید:«بسم اللَّه الرحمن الرحیم الحمدللَّه الذى أذهب عنا الحزن إنّ ربّنا لغفور شکور الذی احلنا دار المقامة من فضله لا یمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب»
خداوند به او وحى مىکند:« اى فاطمه! اگر از من درخواستى دارى، بگو که بر تو ارزانى خواهم داشت.» فاطمه (علیهاالسلام) عرض مىکند: من تو را مىخواهم، که بالاترین درخواستم، در حضور تو بودن است. و درخواست دارم که دوستانم و دوستان اهلبیتم را عذاب نکنى. خداوند وحى مىفرستد: اى فاطمه! به عزت و جلالم، به مقام خداوندى خودم قسم! دو هزار سال پیش از آنکه زمین و آسمان را خلق کنم، بر خود عهد نمودم که عاشقان تو و دوستان فرزندانت را عذاب نکنم. (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار،ج 27، ص 139، ر 144 از کنزجامع الفوائد و تأویل الایات الظاهرة معاً.
علیمه
عَلِمَ، عِلْماً، الرّجل: حصلت له حقیقة العِلم،
العِلْم: إدراک الشىء بحقیقته،
العَلیم: المتصف بالعلم.
زنى را که دانش فراوان داشته باشد، «علیمه» گویند. حضرت صدیقه کبرى (علیهاالسلام) بر همهى علوم، آگاه بود، تا آنجا که ائمهى اطهار (علیهم السلام) براى روشن شدن حوادث آینده، به «صحیفه فاطمیه» مراجعه مىکردند.
فاطمه علیهاالسلام بانوى دانشمند مدینه
«السلام علیک أیّتها المحدثة «العلیمة».
سلام و درود بر تو! اى خانمى که حدیثگوى و دانشمند بودى!» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 100، ص 199، ر 20.
عدیله
عدل، عدلاً السهم و نحوه،
العدل: النظیر والمثل،
العدیل: النظیر والمثل، المعادل فى الحمل والمرکب.
حضرت فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) در نهایت پاکى و طهارت بودند و از آنجا که پاکى و طهارت حضرت مریم (علیهاالسلام) در قرآن مطرح شده است، گفتهاند: فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) در پاکدامنى عدیله و همسان مریم است.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام همسان حضرت مریم علیهاالسلام
عن ذیالنون المصری قال:
«خرجت فی بعض سیاحتی حتى کنت ببطن السماوة (1)
فأفضى لی المسیر إلى تدمر (2)
فرأیت بقربها أبنیة عادیة قدیمة فساورتها فإذا هی من حجارة منقورة فیها بیوت و غرف من حجارة و أبوابها کذلک بغیر ملاط و أرضها کذلک حجارة صلدة فبینا أجول فیها إذ بصرت بکتابة غریبة على حائط منها فقرأته فإذا هو:
أنا ابن منى والمعشرین و زمزم *** و مکة والبیت العتیق المعظم
و جدى النبی المصطفى و أبی الذی *** ولایته فرض على کل مسلم
و اُمّی البتول المستضاء بنورها *** إذا ما عددناها عدیله مریم
و سبطا رسولالله عمی و والدی *** و أولاده الأطهار تسعة أنجم
متى تعتلق منهم بحبل ولایة *** تفز یوم یجزى الفائزون و تنعم
ائمة هذا الخلق بعد نبیّهم *** فإن کنت لم تعلم بذلک فإعلم
أنا العلوی الفاطمی الّذی إرتمى*** به الخوف و الأیام بالمرء ترتمی
فضاقت بى الأرض الفضاء برحبها*** و لم أستطع نیل السماء بسلم
فألممت بالدّار الّتی أنا کاتب***علیها بشعری فإقرأ إن شئت و ألمم
و سلّم لأمر الله فی کل حالة*** فلیس أخو الإسلام من لم یسلم
قال ذوالنون: فعلمت أنّه علوی قد هرب و ذلک فی خلافة هارون و وقع إلى ما هناک فسألت من ثَمَّ، من سکّان هذه الدار و کانوا من بقایا القبط الأوّل هل تعرفون من کتب هذا الکتاب؟ قالوا: لا والله ما عرفناه إلاّ یوماً واحداً فإنّه نزل بنا فأنزلناه فلمّا کان صبیحة لیلته غداً فکتب هذا الکتاب و مضى قلت: أیّ رجل کان؟ قالوا: رجل علیه أطمار رثة تعلوه هیبة و جلالة و بین عینیه نور شدید لم یزل لیلته قائماً و راکعاً و ساجداً الى أن إنبلج له الفجر فکتب و إنصرف. (3)
ذالنون مصرى مىگوید: براى سیاحت و سیر و سفر به قصد شهرى در عراق (سماوه) از مصر خارج شدم، در مسیر به شهرى در سوریه رسیدم، در نزدیکى این شهر خانههایى قدیمى دیدم که عادى بودند، وقتى این خانهها را دور زدم و داخل آنها شدم، همهى منازل از سنگ بود، اطاقها و سقفها و دیوارها از سنگ بودند به گونهاى که آنها را به صورت منزل تراشیده بودند. در میان این اطاقها مىگشتم ناگاه نوشتهاى را به دیوار آن دیدم، آن را خواندم، این شعر بود:
من فرزند منى و مشعر و زمزم و مکه و خانهى کعبه هستم. جدّ من پیامبر اکرم، محمّد مصطفى (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) است. پدرم آن کسى است که ولایتش بر هر مسلمانى واجب است. مادرم بتول بود هم او که از درخشش صورتش همه جا نورانى مىگشت، همان زنى که در پاکى همانند مریم بود. دو فرزند پیامبر (حسن و حسین) عمو و پدرم هستند، همانهایى که نُه فرزندشان ستارههاى درخشان آسمان ولایتند. هرگاه کسى به ریسمان ولایت آنان چنگ زند در زمانى که رستگاران نجات یابند آنان نیز از آتش رها گشته و در بهشت متنعم مىشوند. اینان پیشوایان دین، پس از رسولاللَّه هستند اگر این مطلب را نمىدانى بدان و آگاه باش، من فرزند على و فاطمه هستم....
«ذوالنون گوید: دانستم که این نوشتهى یکى از فرزندان حضرت على(علیه السلام) است که به آنجا گریخته و این واقعه در زمان حکومت هارون بوده است. از ساکنین آنجا سؤال نمودم: آیا مىدانید چه کسى این مطلب را نوشته است؟
گفتند: نه، ما او را نمىشناسیم، او یک شب آمد ما او را منزل دادیم و فرداى آن شب، این نوشته را نوشت و رفت. گفتم: چگونه مردى بود؟ گفتند: مردى با هیبت و جلالت، که از میان دو چشمش نورى درخشان بود، شبى که در اینجا بود، یا در رکوع بود و یا سجود و یا قیام، تا صبح شد، آنگاه این مطالب را نوشت و رفت. (در ذیل روایت، علامهى مجلسى احتمال دادهاند نویسندهى آن شعر، امام کاظم(علیه السلام) باشند.)»
پی نوشت ها :
1- السماوه، بلدة فی العراق. المنجد.
2- تدمر او عروس الصحراء او پالمیرا، مدینة فی قلب الصحراء السوریة. المنجد. 3- (قال المجلسی قدسسره ذیل الروایة) أقول: لا یبعد کونه الکاظم(علیه السلام) ذهب لإتمام الحجة علیهم. بحارالانوار، ج 48، ص 181 و 182، ر 25، از مقتضب الأثر، ص 55.
فاضله
فَضِلَ و فَضُلَ، فَضْلاً: کان ذا فضل، کان ذا فضیلة،
الفَضْل: الإحسان أو الإبتداء، به بلا علة له،
فاضل: ذوالفضل، ذوالفضیلة،
الفاضلة: الدرجة الرفیعة فی الفضل.
زنى را که داراى منقبت و فضیلتى باشد، فاضله گویند. حضرت فاطمه ی زهراء (علیهاالسلام) عین فضیلت است. و به قول شاعر:
أ ترید أن تحصى فضائل فاطم *** نقد الحساب و فضلها لم ینفد
شمارش اوصاف فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) تمام نخواهد شد، اما اعداد به اتمام خواهد رسید.
فاطمهى زهراء علیهاالسلام زنى با فضیلت
«... السلام علیک أیّتها «الفاضلة» الزکیة...،
درود بر تو اى زن با فضیلت! و اى زنى که از هر آلودگى خود را پاک نمودهاى». (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 100، ص 199، ر 20 از الاقبال، ص 100.
فریده
الفرید: الواحد، المتفرّد، الّذی لا نظیر له، الشذرة ت فصل الذهب و اللؤلؤ، الدر إذا نظم و فصل بغیره، الجوهرة النفیسة،
الفریدة: مؤنث الفرید، یقال: أتى بالفرائد، أی، بألفاظ تدّل على عظم فصاحته و جزالة منطقه و إصالة عربیته.
هر چیز که مانند درّ و گوهر نایاب و نفیس باشد، فرید و فریده گویند. حضرت فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) ، گوهرى بىنظیر در میان تمام زنان جهان است، لذا شایسته است او را فریده بنامیم. زنى که تنها و بىیاور بماند، مانند گوهرى است دور از دست دیگران، همچون حضرت فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) که پس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بىیار و یاور ماند، لذا یکى از القاب ایشان فریده مىباشد، چنانچه در روایت ذیلالذکر مىآید.
فضه از حضرت فاطمهى زهراء علیهاالسلام خبر مىدهد
روى ورقه بن عبداللَّه الأزدی قال:
«خرجت حاجّاً إلى بیتاللَّه الحرام راجیاً لثواب اللَّه ربّ العالمین.
فبینما أنا أطوف و إذا أنا بجاریة سمراء و ملیحة الوجه، عذبة الکلام و هی تنادی بفصاحة منطقها و هی تقول: «اللهمّ ربّ الکعبه الحرام و الحفظة الکرام و زمزم والمقام والمشاعر العظام و رب محمّد خیر الأنام (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) البررة الکرام أسالک أن تحشرنی مع ساداتی الطاهرین و أبنائهم الغر المحجلین المیامین». ألا فاشهدوا یا جماعة الحجاج! والمعتمرین! إنّ موالی خیرة الأخیار و صفوة الأبرار والذین علا قدرهم على الأقدار و إرتفع ذکرهم فی سائر الأمصار المرتدین بالفخار. قال ورقة بن عبداللَّه فقلت یا جاریة! إنّی لأظنک من موالی أهل البیت علیهمالسلام فقالت: أجل. قلت لها: و من أنت من موالیهم؟ قالت: أنا فضة أمة فاطمة الزهراء إبنة محمّد المصطفى صلى الله علیها و على أبیها و بعلها و بنیها، فقلت لها: مرحباً بک و أهلاً و سهلاً فلقد کنتُ مشتاقا إلى کلامک و منطقک فارید منک الساعة أن تجیبینی من مسألة أسالک فإذا أنت فرغت من الطّواف قفی لی عند سوق الطعام حتى آتیک و أنت مثابة مأجورة. فإفترقنا، فلما فرغت من الطّواف و أردت الرجوع إلى منزلی جعلت طریقی على سوق الطعام و إذا أنا بها جالسة فی معزل عن الناس فأقبلت علیها و إعتزلت بها و أهدیت إلیها هدیة و لم أعتقد أنها صدقة ثم قلت لها: یا فضة! أخبرینی عن مولاتک فاطمة الزهراء(علیهاالسلام) و ما الّذی رأیت منها عند وفاتها بعد موت أبیها محمّد(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) قال ورقه: فلمّا سمعت کلامی تغر غرت عیناها بالدّموع، ثم إنتحبت نادبة و قالت: یا ورقه بن عبداللَّه! هیجت علی حزناً ساکناً و اشجاناً فی فؤادی کانت کامنة فإسمع الآن ما شاهدت منها (علیهاالسلام) إعلم أنّه لما قبض رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) إفتجع له الصغیر والکبیر و کثر علیه البکاء علیه البکاء و قلّ العزاء و عظم رزوه على الأقرباء و الأصحاب والأولیاء و الأحباب والغرباء و الأنساب و لم تلق إلّا کلّ بک و باکیة و نادب و نادبة و لم یکن فى أهل الأرض والأصحاب والأقرباء والأحباب أشدّ حزناً و أعظم بکاء و إنتحاباً من مولاتی فاطمة الزهراء(علیهاالسلام) و کان حزنها یتجدد و یزید و بکاؤها یشتد فجلست سبعة أیام لایهدالها أنین و لایسکن منها الحنین کل یوم جاء کان بکاؤها اکثر من الیوم الأوّل فلما فی الیوم الثامن أبدت ما کتمت من الحزن فلم تطق صبراً إذ خرجت و صرخت فکانها من فم رسولالله (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) تنطق فتبادرت النسوان و خرجت الولائد والوالدان و ضج الناس بالبکاء والنحیب و جاء الناس من کل مکان و اطفئت المصابیح لکیلا تتبین صفحات النساء و خیل إلى النسوان أنّ رسولاللَّه صلى الله علیه و آله قد قام من قبره و صارت الناس فى دهشة و حیرة لما قد رهقهم و هی(علیهاالسلام) تنادی و تندب أباه واأبتاه واصفیا وامحمداه وا اباالقاسماه و اربیع الأرامل والیتامى من للقبلة و المصلى و من لابنتک الوالهة الثکلى، ثم أقبلت تعثر فى اذیالها و هی لاتبصر شیئاً من عبرتها و من تواتر دمعتها حتى دنت من قبر أبیها محمد (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فلما نظرت إلى الحجرة وقع طرفها على الماذنة فقصرت خطاها و دام نحیبها و بکاها الى ان اغمى علیها فتبادرت النسوان إلیها فنضحن الماء علیها و على صدرها و جبینها حتى أفاقت فلما افاقت من غشیتها قامت و هی تقول رفعت قوتی و خاننی جلدی و شمت بی عدوی والکمد قاتلی. یا أبتاه! بقیت والهة وحیدة و حیرانة «فریدة» فقد إنخمد صوتی و انقطع ظهرى و تنغص عیشی و تکدر دهری فما أجد یا أبتاه! بعدک أنیساً لوحشتى و لا راداً لدمعتی و لا معیناً لضعفی فقد فنّى بعدک محکم التنزیل و مهبط جبرئیل و محلّ میکائیل إنقلبت بعدک یا أبتاه! الأسباب و تغلقت دونی الأبواب فأنا للدنیا بعدک قالیة و علیک ما ترددت أنفاسی باکیة لاینفد شوقى إلیک و لا حزنی علیک...، "(1)
ورقة بن عبداللَّه ازدى مىگوید: از منزل خارج شدم و به امید ثواب و اجر خداوند متعال، براى انجام مناسک حج به زیارت بیتالحرام مشرف شدم. در حالى که طواف مىکردم خانمى سبزه رو، شیرین گفتار و خوش کلام دیدم که با لهجهاى فصیح ندا مىداد: «اللهمّ رب الکعبة الحرام والحفظة الکرام و زمزم والمقام والمشاعر العظام و ربّ محمد خیر الأنام (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) البررة الکرام أسالک أن تحشرنی مع ساداتی الطاهرین و أبنائهم الغرّ المجّلین المیامین.» اى حجّاج! آگاه باشید که بزرگان من از بهترین مردم بودند، از برگزیدگان خوبان بودند، کسانى که عظمت آنها بر هر عظمتى، برترى داشت، لباس فخرى که بر تن داشتند، در هر زمانى یاد آنها را زنده داشت. به او گفتم: اى خانم! گمان مىکنم از خدمتکاران اهلبیت(علیهم السلام) باشى. جواب داد: بلى. گفتم: خدمتکار چه کسى از اهلبیت(علیهم السلام) بودى؟ گفت: من فضه هستم، خدمتکار حضرت فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) ، دختر حضرت محمّد (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) هستم که بر او و شوهر و دو فرزندش درود باد! بدو گفتم: آفرین بر شما! من بسیار مشتاق بودم تا سخنان شما را بشنوم، خواهان فرصتى هستم تا مطلبى را با شما در میان بگذارم، هرگاه از طواف فارغ شدى، در بازار غذافروشان بایستید تا من بیایم، خداوند به شما ثواب و اجر عنایت کند. این کلام را که گفتیم، از همدیگر جدا شدیم.
«زمانى که از طواف فارغ شدم و مىخواستم به منزل مراجعت کنم، راهم را به طرف بازار طعام قرار دادم، ایشان را یافتم و در کنارش، به دور از مردم نشستم و هدیهاى به او دادم که مرادم صدقه نبود. به او گفتم: اى فضه! از بانوى خود فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) برایم بگو، بعد از رحلت پدرش، حضرت محمد(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و هنگام شهادت حضرت فاطمهى زهراء (علیهاالسلام) چه دیدى؟
«ورقه مىگوید: زمانى که فضّه این سخن مرا شنید چشمانش پر از اشک شد، نالهاى سر داد و گفت: اى ورقة بن عبداللَّه! غم و اندوهى را که مدتى فراموش شده بود تازه نمودى؟ غم جانکاهى که در قلبم پنهان کرده بودم، آشکار کردى، پس بشنو که از آن بانو (علیهاالسلام) چه دیدم.
«آنگاه که پیامبر از دنیا رفت، کوچک و بزرگ در مصیبت او فرورفتند، گریهى بر او بسیار بود و تسلىدهنده و آرامشى در میان نبود. این مصیبت بر خویشاوندان و اصحاب و دوستان و حتى غریبهها سنگین بود، با کسى برخورد نمىکردى مگر این که گریان بود و ناله سر مىداد. در بین تمام اهل زمین از اصحاب و دوستان و خویشاوندان، کسى از بانویم فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) اندوه و گریه و ناله بیشتر نداشت. غم و اندوه او زیاد مىگشت و تازه مىشد و گریه او شدت مىیافت. هفت روز صبر نمودیم، نالهها و فریادهاى او خاموش نگشت، هر روز که مىآمد، گریهى او از روز پیشین بیشتر مىشد، روز هشتم که رسید، آنچه از غم و اندوه پنهان نموده بود، به یکباره آشکار کرد. طاقت صبر و شکیبایى نداشت، از خانه خارج مىشد و ناله سر مىداد، به گونهاى سخن مىگفت که گویى پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) سخن مىگوید، زنها به سوى او شتافتند و فرزندان، از خانهها خارج شدند، مردم ناله سر مىدادند و گریه مىکردند، مردم از همه جا جمع شدند، چراغها را خاموش کردند تا کسى صورت زنها را نبیند، زنان گمان مىکردند پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) از قبر بیرون آمده، همه در وحشت و اضطراب بسر مىبردند، فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) ناله و فریاد مىزد: وامحمّداه! وا اباالقاسماه!
«گامهایش لغزان شد، از بس گریه مىکرد و اشک مدام از چشمانشان جارى بود، دیگر جایى را نمىدید. جلو آمدند تا نزدیک قبر پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) شدند، پس نگاهى به حجره انداختند، همان جا که در کنارش مأذنه قرار داشت، گامهایش را کوتاه برمىداشت، گریه و نالهاش ادامه داشت تا این که بىهوش شد، زنان به طرف او دویدند، آب بر سر و روى او ریختند تا به هوش آمد، زمانى که به هوش آمد، ایستاد و عرضه داشت: توانم ناتوان شده است، بدنم یارىام نمىکند، دشمنم سرکوفت مىزند، غم و اندوه مرا مىکشد. پدرجان! تنها، با غم بسیار، حیران و مضطرب ماندهام. صدایم خاموش شده، پشتم شکسته، زندگىام نابود شده، روزگارم تیره و تار است. پدرجان! بعد از تو هیچ مونسى به هنگام تنهایىام ندارم. کسى نیست که اشکهایم را بزداید، کمکى براى ناتوانىهایم نمىیابم، بعد از تو فراموش شد که قرآن بر ما نازل شده، خانهى ما محل رفت و آمد جبرئیل بوده، میکائیل به منزل ما مىآمده. پدر جان! بعد از تو همه چیز دگرگون شد، درها همه بر رویم بسته است، بعد از تو دیگر هیچ مهرى بر این دنیا ندارم، همیشه بر تو گریانم شوق دیدار تو و غم جانکاه رفتنت، هیچگاه از من جدا نمىشود.»
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 174- 176، ر 15.
کریمه
کَرُمَ، کَرَماً و کَرَمَةً و کَرامَةً: أعطى السهولة و جاد، ضد لؤم،
الکریم: ذوالکَرَم، یقال «رجل کریم»، أی، سخی معطاء، یطلق «الکریم» من کل شىء على أحسنه و على کل ما یرضى و یحمد فی بابه،
الکریمة: ذوالکرم والحسب، یقال «فلان کریمة قومه»، أی، کریمهم و شریفهم.
زنى که اهل بخشش و کَرَم باشد، کریمه نامیده مىشود. حضرت زهراء (علیهاالسلام) عین کرم و بخشش است. کسى نیست که از بخششهاى آن بزرگوار بىخبر باشد. کریمهى اهلبیت، فاطمه(علیهاالسلام) است. حتى ائمهى اطهار (علیهمالسلام) نیز هنگام گرفتارى دست به دامان کریمه اهلبیت، حضرت فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) مىزدند
فاطمهى زهرا علیهاالسلام اهل جود و کرم
«... اللهمّ صلّ على السیدة المفقودة «الکریمة» المحمودة الشهیدة العالیة الرشیدة...
خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنى باکرامت و پسندیده، زنى شهیده در راه خدا، زنى بلندهمت و رشیده درود فرست.» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 102، ص 220، ر 1 از عتیق غروى.
کوثر
الکوثر، فوعل من الکثرة و هو الشىء الّذی من شأنه الکثرة والکوثر، الخیر الکثیر. (1)
«کوثر مبالغهى در کثرت است و به قول زمخشرى «المفرط الکثرة»، یعنى چیزى که کثرت آن فزون از حد است. به یک زن بادیهنشین که پسرش از سفر برگشته بود گفتند: «بم آبَ إبنک؟ قالت آبَ بکوثر» یعنى پسرت با چه چیز برگشت؟ گفت: با فایدهى فزون از حد (کشاف) راغب گوید: «تکوثر الشىء»، یعنى شىء تا آخرین حد زیاد شد. در قاموس و اقرب آمده: «الکوثر، الکثیر من کل شىء» طبرسى (رحمهاللَّه) فرموده: «کوثر چیزى است که کثرت از شأن آن است و کوثر، خیر کثیر است.» (2)
کوثر، وصف است که از کثرت گرفته شده و به معنى خیر و برکت فراوان است و به افراد سخاوتمند، کوثر گفته مىشود.
فاطمهى زهراء علیهاالسلام خیر کثیرى که به پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم عطا شد
«إنَّا أعطیناک الکوثر»، ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم.
فصل لربک وانحر، اکنون که چنین است براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن.
إنَّ شانئک هو الأبتر، مسلماً دشمن تو ابتر و بلا عقب (بدون نسل) است.»
در شأن نزول این سوره مىخوانیم:«عاص بن وائل» که از سران مشرکان بود، پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) را به هنگام خارج شدن از مسجدالحرام ملاقات کرد، و مدتى با حضرت گفتگو نمود، گروهى از سران قریش در مسجد نشسته بودند و این منظره را از دور مشاهده کردند، هنگامى که «عاص بن وائل» وارد مسجد شد به او گفتند: با که صحبت مىکردى؟ گفت: با این مرد « ابتر»!
این تعبیر را به خاطر این انتخاب کرد که «عبداللَّه»، پسر پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) از دنیا رفته بود، و عرب کسى را که پسر نداشت «ابتر» (یعنى بلاعقب) مىنامید. و لذا قریش این نام را بعد از فوت پسر پیامبر براى حضرت انتخاب کرده بود (سوره فوق نازل شد و پیغمبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) را به نعمتهاى بسیار و کوثر بشارت داد و دشمنان او را ابتر خواند).
توضیح این که، پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) دو فرزندپسر از بانوى گرامى اسلام، حضرت خدیجه (علیهاالسلام) داشتند: یکى قاسم و دیگرى طاهر که او را عبداللَّه نیز مىنامیدند و این هر دو، در مکه از دنیا رفتند و پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فاقد فرزند پسر شد. این موضوع زبان بدخواهان قریش را گشود. کلمهى «ابتر» را براى حضرتش انتخاب کردند. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) در سال هشتم هجرى در مدینه از ماریهى قبطیه، صاحب فرزند ذکور دیگرى به نام ابراهیم شد، ولى اتفاقاً او نیز قبل از آن که به دو سالگى برسد چشم از دنیا پوشید و وفات او قلب پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) را آزرد.
آنها طبق سنت خود براى فرزند پسر اهمیت فوقالعادهاى قائل بودند و او را تداومبخش برنامههاى پدر مىشمردند. بعد از این ماجرا آنها فکر مىکردند با رحلت پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) برنامههاى او به خاطر نداشتن فرزند ذکور تعطیل خواهد شد و خوشحال بودند.
سورهى کوثر نازل شد و خداوند در این سوره به طور اعجابآمیزى به آنها پاسخ گفت و خبر داد که دشمنان او ابتر خواهند بود و برنامهى اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد. بشارتى که در این سوره داده شد از یک سو ضربهاى بود بر امیدهاى دشمنان اسلام و از سوى دیگر تسلى خاطرى براى رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) بود که بعد از شنیدن آن لقب زشت و توطئهى دشمنان، قلب پاکش غمگین و مکدر شده بود. (3)
کوثر یک معنى جامع و وسیع دارد و آن، خیر وسیع و فراوان است و مصادیق آن زیاد است، (4)
ولى بسیارى از بزرگان علماى شیعه وجود مبارک حضرت فاطمهى زهراء (علیهاالسلام) را یکى از روشن ترین مصداق هاى آن دانستهاند، چرا که شأن نزول آیه مىگوید: آنها پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) را متهم مىکردند که بلاعقب است. قرآن ضمن نفى سخن آنها مىگوید: «ما به تو کوثر دادیم.» از این تعبیر استفاده مىشود که این خیر کثیر، همان حضرت فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) است، زیرا نسل و ذریهى پیامبراکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) به وسیلهى همین دختر گرامى در جهان انتشار یافت، نسلى که نه تنها فرزندان جسمانى پیامبر بودند، بلکه آیین او و تمام ارزشهاى اسلام را حفظ کردند و به آیندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم اهلبیت (علیهمالسلام) که آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلکه هزاران نفر از فرزندان حضرت فاطمه (علیهاالسلام) در سراسر جهان پخش شدند که در میان آنها علماى بزرگ، نویسندگان، فقها، محدثان، مفسران والامقام و فرماندهان عظیم بودند که با ایثار و فداکارى در حفظ آیین اسلام کوشیدند.
در اینجا به بحث جالبى از فخررازى برخورد مىکنیم که در ضمن تفسیرهاى مختلف کوثر مىگوید: «قول سوم این است که این سوره به عنوان ردّ بر کسانى نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) خرده مىگرفتند، بنابراین معناى سوره این است که: خداوند به او نسلى مىدهد که در طول زمان باقى مىماند. ببین! چه تعداد از اهلبیت(علیهم السلام) را شهید کردند در عین حال جهان مملو از آنهاست این در حالى است که از بنىامیه (که دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذکرى در دنیا باقى نمانده، سپس بنگر و ببین چقدر از علماى بزرگ در میان آنهاست مانند «باقر» و «صادق» و «رضا» و «نفس زکیه» و...» (5) و (6)
کوثرى که به پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) عنایت شده است همان کثرت نسل و ذرّیهى آن حضرت است، پس مراد از کوثر یا فقط کثرت ذریهى آن حضرت است و یا مراد از کوثر خیر بسیار است، که در ضمن آن کثرت نسل پیامبر نیز مورد نظر است، زیرا اگر کثرت نسل پیامبر ملحوظ نباشد، آیهى اخیر («إنَّ شانئک هو الأبتر»، دشمن تو بىنسل خواهد ماند و او ابتر خواهد شد.) بدون فایده خواهد بود، پس آیات قبل باید پیرامون نسل پیامبر باشد، تا این سخن، را ابتر بودن دشمن پیامبر معنا دهد و بىفایده نباشد. (7)
پی نوشت ها :
1- مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، أبوعلی الفضل بن الحسن الطبرسى، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1406 ه.ق، ج 10، ص 703.
2- قاموس قرآن، سید علىاکبر قرشى، دارالکتب الاسلامیه، چاپ هفتم 1361، ج 6، ص 93.
3- تفسیر نمونه، ج 27، ص 368 و 369.
4- تا آنجا که فخررازى در تفسیر کوثر پانزده قول را ذکر کرده است.
- نفس زکیه لقبى است براى «محمد بن عبداللَّه» فرزند «امام حسن مجتبى» که به دست «منصور دوانقى» در سال 145 هجرى به شهادت رسید. - تفسیر نمونه، ج 27، ص 375- 376 به نقل از تفسیر فخر رازى ج 32، ص 124.
7- إنّ کثرة ذریته (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) هی المراده وحدها بالکوثر الذی أعطیه النّبى (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) أو المراد بها الخیر الکثیر و کثرة الذریة مرادة فی ضمن الخیر الکثیر و لو لا ذلک لکان تحقیق الکلام بقوله: «إنَّ شانئک هو الأبتر» خالیاً عن الفائدة. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمّد حسین طباطبائى، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، چاپ دوم 1394 ه.ق، ج 20، ص 370.
کوکب
کَوْکَبَ الحدید: برق و توقّد،
الکوکب: النجم، الزُّهرة، یقال: «یوم ذو کواکب» إذا وصف بالشدّة، کأنّه أظلم بما فیه من الشدائد حتى رُئِیَتْ کواکبُ السماء.
کوکب، یعنى ستارهى درخشان. در روایت، مثل فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) را در بین زنان جهان، مانند ستارهى درخشانى معرفى مىکند که در میان تمام زنان عالم مىدرخشند.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام ستارهى درخشنده
قال أبوعبداللَّه (علیه السلام) :
«فی قول اللَّه تعالى «اللَّه نور السماوات والأرض مثل نوره کمشکوة»... فاطمة «کوکب» دُرّی بین نساء أهل الدنیا...،
امام صادق (علیه السلام) دربارهى سخن خداوند « اللَّه نور السماوات والأرض مثل نوره کمشکوة» فرمودند: فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) ستارهاى نورانى در بین زنان اهل دنیاست.» (1)
پی نوشت ها :
1- اصول کافى، ج 1، ص 195.
مبشره
بَشَرَ، و بَشِرَ: سُرَّ، بَشَّرَ: فرّحه و بلّغه البُشرى،
البَشیر: مُبلّغ البُشرى.
زنى را که خبر بشارت دهد، «مبشّره» نامند. حضرت زهراى مرضیه (علیهاالسلام) بشارتدهنده اولیاى الهى بوده است.
فاطمهى زهرا علیهاالسلاممژده دهندهى اولیاى خداوند
«اللهمّ صل على محمد و أهلبیته و صلّ على البتول الطاهرة الصدیقة المعصومة التقیة النقیة الرضیة المرضیة الزکیة الرشیدة المظلومة المقهورة، المغصوبة حقها، الممنوعة إرثها، المکسور ضلعها، المظلوم بعلها، المقتول ولدها، فاطمة بنت رسولاللَّه (علیهاالسلام) و بضعة لحمه و صمیم قلبه و فلذة کبده و النخبة منک له والتحفة خصصت بها وصیه و حبیبة المصطفى و قرینة المرتضى و سیدة النساء و «مبشرة» الأولیاء، (1)
حلیفة الورع والزهد و تفاحة الفردوس والخلد...،
خداوندا! بر محمّد و اهلبیت او درود فرست، سلام و درود بر خانمى که بتول، طاهره، صدیقه، معصومه، تقیه، نقیه، رضیه، مرضیه، زکیه، رشیده و مظلومه است، زنى که حقش غصب گردیده، از ارث محرومش کردند، پهلویش را شکستند، به شوهرش ستم روا داشتند، فرزندانش را کشتند، فاطمهى زهرایى که دختر پیامبر است، پارهى تن رسولاللَّه و ژرفاى دل اوست. زهرا جگرگوشه پیامبر، دخترى که خود براى پیامبرت برگزیدى، هدیهاى که مخصوص وصى رسولاللَّه گردانیدى، حبیبهى پیامبر است، همسر امیرالمؤمنین، سرور بانوان جهان، بشارتدهنده به اولیاى خداوند، نمونهى تقوا و زهد و میوهاى بهشتى است.» (2)
پی نوشت ها :
1- قوله: «مبشّرة الأولیاء» على بناء إسم المفعول، أی، التى بشّر اللَّه الأولیاء بها، و یحتمل بناء إسم الفاعل لأنها تبشر أولیاءها و أحباءها فی الدنیا والآخرة بالنجاة من النار، و لذا سمیت (علیهاالسلام) بفاطمة. فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفى، ج 2، ص 595.
2- بحارالانوار، ج 100، ص 199، ر 20 از الاقبال، ص 100.
محموده
حَمِدَ، حَمْداً و مَحْمَداً و مَحْمِداً و مَحْمِدَةً و مَحْمِدَةً: أثنى علیه: الشىء: وجده حمیداً: حَمَدَه: حَمِدَهُ، شکره،
الحمد: نقیض الذّم.
زن پسندیده و لایق ستایش را، محموده گویند. حضرت فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) محموده و پسندیده است، همچون پدرشان که محمود و محمّد و پسندیده است.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام زنى پسندیده
«... اللهمّ صلّ على السیّدة المفقودة الکریمة «المحمودة» الشهیدة العالیة الرشیدة...،
خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنى باکرامت و پسندیده، زنى شهیده در راه خدا، زنى بلندهمت و رشیده درود فرست.» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 102، ص 220، ر 1 از عتیق غروى.
مطهره
از نظر لغت، در نام طاهره ذکر شد.
مطهره نیز مانند طاهره و طیبه، معناى پاکى و طهارت مىدهد و گفته شد که صدیقهى کبرى (علیهاالسلام)، هم داراى طهارت باطن بود و هم پاکى ظاهرى داشت.
جسم فاطمهى زهرا علیهاالسلام پاک و پاکیزه
فقال علی (علیه السلام) :
«واللَّه لقد أخذت فی أمرها غسلتها فى قمیصها و لم أکشفه عنها فواللَّه! لقد کانت میمونة طاهرة «مطهرة» ثم حنطتها من فضلة حنوط رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و کفنتها و أدرجتها فی أکفانها فلما هممت أن أعقد الرداء نادیت یا أمّکلثوم! یا زینب! یا سکینه! یا فضة! یا حسن! یا حسین! هلمّوا تزودوا من اُمّکم فهذا الفراق و اللقاء فی الجنة...، (1)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) مىفرمایند: خدا را شاهد مىگیرم که فاطمه(علیهاالسلام) را در میان لباسهایش غسل دادم، در حالى که بدنى پاک و پاکیزه و پر برکت داشت. پس از غسل، با حنوطى که از پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) اضافه آمده بود، ایشان را حنوط (2) نمودم و داخل کفن قرار دادم. وقتى خواستم بندهاى کفن او را ببندم صدا زدم: اُمّکلثوم! زینب! سکینه! (3) فضه! (4) حسن و حسینم! بیایید، آخرین توشه را از پیکر پاک مادرتان برگیرید. اکنون زمان فراق شما با مادرتان است و ملاقات (مجدد) شما در بهشت خواهد بود.»
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 179، ر 15.
2- مسأله 585 رساله عملیه امام خمینى قدسسره «بعد از غسل واجب است میت را حنوط کنند، یعنى به پیشانى و کف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاى او کافور بمالند. و مستحب است به سر بینى میت هم کافور بمالند و باید کافور ساییده و تازه باشد و اگر به واسطهى کهنه بودن، عطر او از بین رفته باشد کافى نیست.»
3- در بعضى از روایات، نام سکینه وجود ندارد. در هر صورت هیچ فرزندى به نام سکینه براى فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) در تاریخ ثبت نشده است.
4- گذشتن از این نکته و هیچ نگفتن کمى دشوار است. مگر فضه دختر فاطمه (علیهاالسلام) است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) او و فرزندان زهراء (علیهاالسلام) را با هم مورد خطاب قرار داده مىگوید: بیایید و از مادرتان آخرین توشه را برگیرید؟ گرچه مىتوان گفت: امیرالمؤمنین از باب تغلیب چون چهار فرزند خود را صدا زده است، لذا فضه را نیز جزو فرزندان خود محسوب کرده است، لکن تصور مىشود مطلب فراتر از این باشد. پس سرَّش چیست؟ شما سخن معروف پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) درباره سلمان را به یاد دارید. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) مکرر مىفرمودند: «سلمان از ما اهلبیت است». این جمله فقط درباره سلمان گفته نشده است، بلکه ما بیشتر دربارهى او، این جمله را به یاد داریم «مقداد منا» «اباذر منا» «جابر منا» «عمار منا» و تعابیرى این گونه در مجامع روایى ما فراوان است، در دنبالهى پاورقى به چند روایت اشاره مىکنیم. چرا سلمان و اباذر و مقداد و یا دیگران به مقامى رسیدند که پیامبر درباره آنها فرمودند: « این افراد از ما اهلبیت هستند». تفصیل این مطلب از حوصلهى این پاورقى خارج است فقط بدانید ایشان کسانى بودند که در کسب معارف دین سخت کوشا بودند و در شناخت پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهمالسلام) به درجهاى از معرفت رسیده بودند که ائمه اطهار(علیهمالسلام) آنها را از خودشان مىدانستند، اگر چنین باشد (که هست) پس هرکس این معرفت را کسب کند و به معارف خود عمل نماید از اهلبیت خواهد شد.
فضه، خادمهى فاطمه زهراء (علیهاالسلام) ، یک کنیز نبود، بلکه خود عارفى تمام بود، لذا شناخت او از حضرت على (علیه السلام) و حضرت فاطمه زهراء(علیهاالسلام) یک شناخت عالى است، پس فضهاى که اهلبیت(علیهم السلام) را آنچنان که باید شناخته است و بر طبق این معرفت، در برابر آنها تواضع مىکند باید از اهلبیت(علیهم السلام) بشود. امیرالمؤمنین (علیهاالسلام) مىفرماید: «اللهم بارک لنا فى فضتنا» خداوندا! این فضه، از ما اهلبیت(علیهم السلام) است، تمام برکات خود را بر او نازل گردان. امید است ما هم جزو دوستداران آنها قرار گیریم.
در اینجا براى اهل تحقیق چند روایت مىآوریم تا مفاهیم بالا را روشن نماید و براى آنکه کمتر از بحث دور افتیم، ترجمه آنها را ذکر نمىکنیم. عن الرضا (علیه السلام) عن على (علیه السلام) قال: قال النبى (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : «سلمان منا اهل البیت.» بحارالانوار، ج 22، ص 326، ر 28، عن الفضل بن عیسى الهاشمى قال: دخلت على أبیعبداللَّه (علیه السلام) أنا و أبی فقال له: «أ من قول رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : سلمان رجل منا اهل البیت. فقال: نعم. فقال: أی من ولد عبدالمطلب فقال: منا أهل البیت. فقال له: أی من ولد أبیطالب. فقال: منا أهل البیت. فقال له: إنی لا أعرفه فقال: فأعرفه یا عیسى! فإنه منا أهل البیت. ثم أو ما بیده إلى صدره، ثم قال: لیس حیث تذهب ان اللَّه خلق طینتنا من علیین و خلق طینه شیعتنا من دون ذلک فهم منّا و خلق طینه عدونا من سجین و خلق طینه شیعتهم من دون ذلک و هم منهم و سلمان خیر من لقمان.
بحارالانوار، ج 22، ص 331، ر 42، ذکر عند ابىجعفر (علیه السلام) سلمان الفارسی قال: مه لا تقولوا سلمان الفارسی ولکن قولوا سلمان الحمدی ذاک رجل منا أهل البیت. بحارالانوار، 22 ص 349، ر 67 عن أبیجعفر الباقر قال: سمعت جابر بن عبداللَّه الانصارى یقول: سألت رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) عن سلمان الفارسی فقال (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : سلمان بحرالعلم لایقدر على نزحه. سلمان مخصوص بالعلم الأوّل والآخر، ابغض اللَّه من أبغض سلمان و أحبّ من أحبّه. قلت: فما تقول فى أبیذر؟ قال: و ذاک منّا، أبغض اللَّه من أبغضه و أحبّ من أحبّه. قلت: فما تقول فی المقداد؟ قال: و ذاک منّا، أبغض اللَّه من أبغضه و أحبّ من أحبّه. قلت: فما تقول فی عمار؟ قال: و ذاک منّا، أبغض اللَّه من أبغضه و أحبّ من أحبّه. قال جابر: فخرجت لا بشّرهم، فلما ولیت، قال (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) الیّ یا جابر! الیّ یا جابر! و أنت منّا، أبغض الله من أبغضک و أحبّ من أحبّک. قال: فقلت: یا رسولاللَّه! فما تقول: فی علی بن أبیطالب؟ فقال: ذاک نفسی، قلت: فما تقول فی الحسن والحسین؟ قال: هما روحی و فاطمة اُمّهما إبنتی یسؤونی ما ساءها و یسرّنی ما سرّها، اُشهد الله إنّی حرب لمن حاربهم، سلم لمن سالمهم. یا جابر! إذا أردت أن تدعو الله فیستجیب لک فاُدعه بأسمائهم، فإنّها أحبّ الأسماء إلى الله عزّ و جلّ. بحارالانوار، ج 22، ص 347، ر 63.
معصومه
عَصَمَ، عَصْماً الشىءَ: منعه، عصم اللَّه فلاناً من المکروه: حفظه و وقاه، خدا او را حفظ کرد و بازداشت.
العِصْمَة: المنع، ملکة إجناب المعاصى والخطاء.
زنى را که داراى مقام عصمت از گناه باشد، معصومه گویند. حضرت فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) داراى مقام عصمت بود، هم عصمت از گناه، هم عصمت از خطا و اشتباه، و حتى از سهو و نسیان نیز در امان بودند.
فاطمهى زهراء علیهاالسلام مصون از خطا و اشتباه
«... اللهمّ صلّ على السیّدة المفقودة الکریمة المحمودة الشهیدة العالیة الرشیدة، اُمّالأئمة و سیدة نساء الاُمّة بنت نبیک، صاحبة ولیک، سیدة النساء، و وارثة سید الأنبیاء، و قرینة سیدالأوصیاء، «المعصومة» من کل سوء، صلاة طیبة مبارکة
... خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنى باکرامت و پسندیده، زنى شهیده در راه خدا، زنى بلندهمت و رشیده مادر پیشوایان دین، سرور زنان امت، دختر پیامبر خود، همسر ولى تو، سرور زنان، وارث پیامبر، همتاى امیرالمؤمنین، زنى که از هر بدى به دور است درود فرست، درودى پاک و پربرکت. (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 102، ص 220، ر 1 از عتیق غروى.
ملهمه
ألهم اللَّه فلاناً خیراً: أوحى إلیه به و لقّنه إیاه و وفقه له،
الإلهام: أن یلقى اللَّه فی نفس الإنسان أمراً یبعثه على فعل الشىء أو ترکه، کأنّه شىء ألقى فی الرُوع.
زنى را که به او الهام شود ملهمه گویند. حضرت فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) در بسیارى از مواقع مورد الهام قرار مىگرفت. الهام درجهاى خفیف از ارتباط عالم معنا با انسان است و با وحى متفاوت است.
بر فاطمهى زهرا علیهاالسلام الهام مىشده است
امام کاظم(علیه السلام) از پدران خود نقل فرمودند که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) گریستند و حضرت زهرا (علیهاالسلام) را به سینهى خود چسباندند و فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستى که از سوى خداوند مورد الهام واقع شده و از طرف او هدایت یافتهاى.» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 22، ص 492، ر 37 همچنین، ج 81، ص 324، ر 18 ر. ک: لقب رشیده.
ممتحنه
إمتحن الشىء: إختبره، آن را آزمود. و منه إمتحان الطلبة،
المِحْنَة: ما یمتحن به الإنسان من بلیّة،
مُمْتَحَنَة: زن آزموده و امتحان شده.
مُمْتَحِنَة: زن آزمایشکننده.
یکى از اسامى حضرت فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) ممتحنه است. ممتحنه، یعنى زنى که امتحان شده است و از امتحان سربلند بیرون آمده است. در یک نگاه گذرا به زندگى حضرت فاطمهى زهراء(علیهاالسلام)، سراسر حیات او را امتحان و آزمایش مىبینیم.
فاطمهى زهراء علیهاالسلام سرفراز در امتحانات
اى خانمى که خداوند تو را قبل از خلقتت آزمایش نمود و تو را در برابر امتحانات شکیبا یافت.» (1)
حضرت فاطمهى زهرا(علیهاالسلام) در خردسالى مادر از دست مىدهد. غم و غصهى پدر را نیز که با سرِ خاکستر آلود و پاى زخمى به خانه بازمىگردد، تحمل مىکند، لذا پدر، او را اُمّابیها مىخواند. در شب زفاف بىمادر به کابین بخت رفتن، امتحان کوچکى نیست. فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) هنگام تولد فرزندانش، صحنهى شهادت آنها را دید، و این به راستى امتحان سختى است. اهانت به پیامبر خدا(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) که در بستر احتضار است، فوت پدر، غصب فدک، سیلى خوردن، بازوى ورم کرده از تازیانه، مولاى را طناب در گردن دیدن و... نمونههایى از سختیها و مصائب آن حضرت است، پس، با وجود این همه تحمل کردن، سزاست که ائمهى اطهار (علیهمالسلام) در ادعیه ایشان را ممتحنه خطاب کنند.
«... السلام علیک أیّتها «المُمْتَحَنَة»...
درود بر تو اى زنى که مورد آزمایش الهى قرار گرفتى و سرفراز بیرون آمدى.» (2)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 100، ص 194، ر 11 از التهذیب، ج 6، ص 9.
2- بحارالانوار، ج 100، ص 198، ر 16 از مصباحالزائر، ص 25.
منصوره
حضرت فاطمهى زهرا(علیهاالسلام) در روز قیامت تمام عاشقان خود را یارى خواهد رساند و اگر ایشان دست ما گدایان درگهاش را نگیرد چگونه از آتش رهایى خواهیم یافت؟ اسم مفعول به معناى اسم فاعل است.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام میوهى بهشتى است
«معاشر الناس! تدرون لما خلقت فاطمة(علیهاالسلام) ؟ قالوا: اللَّه و رسوله أعلم. قال (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : خلقت فاطمة (علیهاالسلام) حوراء إنسیة لا إنسیة و قال:... قالوا: یا رسولاللَّه! استشکل ذلک علینا تقول: حوراء إنسیة لا إنسیة. قال (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) :... إهدى إلیّ ربّی تفاحة من الجنة أتانی بها جبرئیل (علیهاالسلام) ... ثم قال: یا محمّد! کلْها. قلت: یا حبیبى! یا جبرئیل! هدیة ربّی توکل؟ قال (علیه السلام) : نعم قد اُمرت بأکلها فأفلقتها (1)
فرأیت منها نوراً ساطعاً ففزعت من ذلک النور. قال (علیه السلام) : کل! فإنّ ذلک نور المنصورة، فاطمة (علیهاالسلام) . قلت: یا جبرئیل! و من «المنصورة»؟ قال (علیه السلام) : جاریة تخرج من صلبک و إسمها فى السماء منصورة و فی الأرض فاطمة (علیهاالسلام) . فقلت: یا جبرئیل! و لم سمیت فی السماء منصورة و فی الأرض فاطمة (علیهاالسلام) ؟ قال (علیه السلام) : سمّیت فاطمة (علیهاالسلام) فی الارض لأنه فطمت شیعتها من النار و فطموا أعداوها عن حبّها و ذلک قوله اللَّه فی کتابه و «یومئذ یفرح المؤمنون بنصراللَّه» بنصر فاطمة (علیهاالسلام) لمحبیها.
پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: اى اصحاب من! آیا مىدانید فاطمه (علیهاالسلام) از چه خلق شده است؟ عرضه داشتند: خدا و پیامبرش بر این مطلب آگاهترند. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: فاطمه (علیهاالسلام) ، فرشتهى انسانى است که تنها انسان نیست. (مردم از سخن پیامبر چیزى نفهمیدند) عرضه داشتند: این مطلب برایمان مشکل شد، مىفرمایید فرشته است و انسان، این چگونه ممکن است؟ پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند:... جبرئیل یک سیب از بهشت برایم هدیه آورد و سپس گفت: اى محمد! این سیب را میل نمایید. گفتم: اى دوست من، این سیب هدیهى خداوند است، چگونه آن را بخورم؟ گفت: شما امر شدهاید که این سیب را بخورید. پس آن را شکافتم، ناگهان نورى از آن درخشید. از آن نور در هراس شدم. گفت: بخور! این نور، نور فاطمهى منصوره است. گفتم: منصوره کیست؟! گفت: دختر شما خواهد بود که اسمش در آسمانها منصوره است و در زمین فاطمه. سؤال کردم: چرا در آسمان و زمین به او منصوره و فاطمه مىگویند. گفت: در زمین فاطمه است، زیرا شیعیان او، از آتش جهنم گرفته شدهاند و از دشمنانش حب او را گرفتهاند. و در آسمان او را منصوره گویند به خاطر سخنى که خداوند در آیهى «و یومئذ یفرح المؤمنون بنصراللَّه» دارد، یعنى یارى رسانیدن فاطمهى زهراء (علیهاالسلام) به یاران و دوستان خود.» (2)
پی نوشت ها :
1- شکافتن و جدا نمودن.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 18، ر 17 از تفسیر فرات بن ابراهیم.
موفقه
وَفَّقَ الأمر: جعله موافقاً،
تَوَفَّقَ: نجح مسعاه، کان مظهراً لتوفیق اللَّه و تسهلت له طرق الخیر.
یقال: «لا یَتَوَفَّقَ عبدٌ إلاّ بتوفیق اللَّه».
فراهم آمدن وسایل انجام عمل مطلوب را توفیق گویند و بنابر روایتى از امام جواد (علیه السلام)، توفیق الهى یکى از صفات مؤمنین است. توفیق الهى، یعنى خداوند تمام وسایلى که براى انجام اعمال نیک نیاز است براى انسان فراهم آورد تا با صرف کمترین فرصت، بیشترین خدمت را انجام داده و به ثواب وافرى نائل گردد. این سخن در بیان علما چنین آمده است: التوفیق توجیه اسباب الخیر نحو المطلوب. موفقه به زنى گویند که خداوند بر او عنایت کرده و وسایل انجام امور نیک را برایش مهیا نموده است.
توفیقاتى که نصیب حضرت فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) گشت تا توانست الگوى همه جهانیان گردد بر هیچ کس پوشیده نیست.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام همراه با توفیقات الهى
پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستى که از سوى خداوند مورد الهام واقع شده است و از طرف او هدایت یافتهاى.» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 22، ص 492، ر 37 همچنین، ج 81، ص 324، ر 18، ر. ک: لقب رشیده.
مهدیه
یقال: «هداه الطریق و هداه إلى الطریق و للطریق»، أی، بینه له و عرّفه به،
المَهدّى، الّذی قد هداه اللَّه إلى الحقّ.
زنى را که هدایت شده باشد، مهدیه گویند. حضرت فاطمهى زهراء (علیهاالسلام) مهدیه بودند، یعنى از طرف خداوند مورد هدایت قرار گرفته بودند و هرکس خداوند او را راهنمایى کند، هیچگاه گمراه نخواهد شد.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام هدایت شده از طرف خداوند
پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستى که از سوى خداوند مورد الهام واقع شده است و از طرف او هدایت یافتهاى.» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 22، ص 492، ر 37 همچنین، ج 81، ص 324، ر 18، ر. ک: لقب رشیده.
مؤمنه
آمن إیماناً به: صدَّقه و وثق به.
المؤمن: المصدّق، خلاف الکافر،
الإیمان: التصدیق مطلقاً، نقیض الکفر، فضیلة فائقة البیعة بها نؤمن إیماناً ثابتاً بکل ما أوحاه اللَّه.
زنى را که ایمان به خدا و عالم بعد از مرگ دارد، مؤمنه گویند. حضرت فاطمه زهراء (علیهاالسلام) به راستگویى پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) ایمان دارد. صفت راستگویى یکى از صفات مهم مقام نبوت است. بعضى از فرقهها این صفت را لازمهى نبوت نمىدانند.
ایمان به راستگویى رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم
درود بر تو (اى فاطمهى زهرا) و درود بر فرزندان تو، رحمت و برکات خداوند بر شما باد. گواهى مىدهم که سرپرستى از رسولاللَّه را نیکو به جاى آوردى حق امانت را ادا نمودى و براى رضایت خداوند و محافظت از پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) سعى وافرى نمودى در حالى که حق او را به خوبى شناختهایى و به راستگویى ایشان ایمان دارى و به نبوتش اعتراف دارى.»
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 100، ص 218، ر 17 از مصباحالزائر، ص 28 والمزار الکبیر ص 23.
ناعمه
یقال: «هذا منزل ینعمهم»، أی، یوافقهم و یطیب لهم، زندگانى به کام او شد و زندگانى او خوش شد.
الناعمة: المترفهة الحسنة العیش والغذاء،
ناعمه: شاداب، بهرهمند، زن خوش زندگانى، خرمّى و شادى که در رخسار نمایان باشد. حضرت فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) در روز قیامت با چهرهى شادابى همراه با عاشقان خود به طرف بهشت رهسپار خواهد شد.
فاطمهى زهراء علیهاالسلام زنى شاداب در روز قیامت
به همان خدایى که مرا برانگیخت، بهشت بر مردم حرام است تا آن که من وارد بهشت گردم و پس از من تو اولین کسى هستى که بر بهشت قدم مىنهد. فاطمه جان! بهشت گوارایت باد.» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 22، ص 490، ر 36.
نقیّه
النَقى: النظیف،
نَقِىَ، یَنْقَى، نَقاوَةً و نُقاءً و نُقاوَةً و نُقایَةً: نظف و حسن و خلص.
زن پاکدامن و عفیفه را که از گناه به دور باشد، «نقیّه» گویند. حضرت زهراى شهیده(علیهاالسلام) پاکدامنترین زنى است که پاى بر این کرهى خاکى گذارده است. او حتى بر نامحرم کور چهره مىپوشاند و هیچ مکروهى را مرتکب نمىشد.
فاطمهى زهراء علیهاالسلام زنى پاکدامن
درود بر تو اى زن پاکدامن و باتقوا!» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 100، ص 199، ر 20 از الاقبال، ص 100.
والهه
فهو: واله، آله، وَلْهان،
فهى: واله، والِهَة، وَلْهى.
والهه در لغت زن اندوهناک را گویند، حضرت فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) پس از شهادت رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) همیشه در غم و اندوه به سر مىبرد تا به شهادت رسید.
غم و اندوه کشنده، قاتل فاطمهى زهرا علیهاالسلام
«... یا ابتاه! بقیت «والهة» وحیدة و حیرانة فریدة...،»
پدر جان! تنها، با غم بسیار، حیران و مضطرب ماندهام. صدایم خاموش شده، پشتم شکسته، زندگىام نابود شده، روزگارم تیره و تار است.» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 174- 176، ر 15 ر. ک: به لقب فریده.
وحیده
الوَحید: المُتفرد بنفسه.
وحیدة در لغت، تنها و یگانه معنا مىدهد، حضرت فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) پس از وفات پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) همیشه تنها و بىیاور بود.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام تنها و یگانه
«... یا ابتاه! بقیت والهة «وحیدة» و حیرانة فریدة...،
پدر جان! تنها، با غم بسیار، حیران و مضطرب ماندهام. صدایم خاموش شده، پشتم شکسته، زندگىام نابود شده، روزگارم تیره و تار است.» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 174- 176، ر 15، ر. ک: به لقب فریده.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}